باغ هایی هستند در تصرف نور ماه
که چون چنگ و عود در سکوت می لرزند
عشقت را میان انگشتانت محافظت کن
در باغچه ی آوریل جایی که تو نفس می‌کشی
زندگی نمی آید
دست‌های تو موفق نمی‌شود عطوفت دیگران را
چون گلی بچیند
چون گل‌هایی لرزان در باد
آه اگر تن تو از جنس ماه بود

اگر تو این باغچه‌ی پر از گرد و غبار بودی
درختان پُرگل
آن سایه‌ی مرموز سیاهی که
در امتداد راه‌ها می‌اندازند

اکولالیا | #سوفیا_اندروسن
ترجمه از #سهراب_رحیمی