اِکولالیا - آرشیو شعر جهان

لیست شاعران

مشاهده لیست شاعران

حسین منزوی

مژگان به هم بزن که بپاشی جهان من

مژگان به هم بزن که بپاشی جهان من
کوبی زمین من به سر آسمان من

درمان نخواستم ز تو من درد خواستم
یک درد ماندگار! بلایت به جان من

می سوزم از تبی که دماسنج عشق را
از هرم خود گداخته زیر زبان من

تشخیص درد من به دل خود حواله کن
آه ای طبیب درد فروش جوان من

نبض مرا بگیر و ببر نام خویش را
تا خون بدل به باده شود در رگان من

گفتی : غریب شهر منی این چه غربت است
کاین شهر از تو می شنود داستان من

خاکستری است شهر من آری و من در آن
آن مجمری که آتش زرتشت از آن من

زین پیش اگر که نصف جهان بود بعد از این
با تو شود تمام جهان اصفهان من

به اشتراک بگذارید :

دسته بندی ها حسین منزوی

کاویدم آن دلفریب را » « هنوز از تو بیمناکم

دیدگاهتان را بنویسید

ایمیل شما منتشر نمی شود

*

3 نظرات

  1. دوتا اشتتباه تایپی داره

    یک درد ماندگار! بلیت به جان من : بلایت

    خکستری است شهر من آری و من در آن : خاکستری

  2. بی نظیر بود . روحش شاد جهانش مینوی باد.

کپی رایت © 2024 اِکولالیا – آرشیو شعر جهان

طراحی توسط Anders Norenبالا ↑

×