اِکولالیا - آرشیو شعر جهان

لیست شاعران

نتلایج جستجو برای "#احمد_پوری" (صفحه 2 از 2)

اوزدمیر آصف

بی‌تو هم می‌توان به دریا خیره شد

بی‌تو هم می‌توان به دریا خیره شد
زبان موج‌ها روشن‌تر از زبان تو
بیهوده خاطره‌هایت را در دلم زنده نکن
بی‌تو هم می‌توانم دوستت داشته باشم
از چیزهای بیهوده می‌گفتیم
بیهوده ، بیهوده
زمانی که باهم بودیم
ادامه شعر

ایلهان برک

بارها و بارها دوست داشت

بعضی ترانه‌ها را
می توان
بارها و بارها
گوش داد

بعضی انسان‌ها را
می‌توان
بارها و بارها
دوست داشت

اکولالیا | #ایلهان_برک
ترجمه از #احمد_پوری

ناظم حکمت

ای بیوه ی هشت ساله ی من

کتابی می خوانم
تو در آنی
ترانه ای می شنوم
تو در آنی
نان می خورم
در برابرم تویی
کار می کنم
می نشینی و چشم در من می دوزی
ای همیشه حاضر من
با همدیگر سخن نمی گوییم
صدای همدیگر را نمی شنویم
ای بیوه ی هشت ساله ی من

اکولالیا | #ناظم_حکمت
ترجمه از #احمد_پوری

ناظم حکمت

در این روزهای آفتابی زمستان

در این روزهای آفتابی زمستان
اندوه من آیا
برای حسرت بودن در جایی دیگر است
روی پل در استانبول
با کارگران در آدانا
در کوههای یونان
در چین
یا کنار زنی که دیگر دوستم ندارد ؟
درد کبدم است
یا بار دیگر درد تنهایی
و یا این که
از مرز پنجاه سالگی می گذرم ؟
فصل دوم اندوهم
آرام آرام
به پایان خواهد رسید
اگر
این شعر را تمام کنم
یا کمی بهتر بخوابم
یا نامه ای برسد
و یا
چند خبر خوش
از رادیو

اکولالیا | #ناظم_حکمت
ترجمه از #احمد_پوری

آنا آخماتووا

چه کنم که توان از من می گریزد

چه کنم که توان از من می‌گریزد
وقتی که نام کوچک او را
در حضور من به زبان می‌آورند

از کنار هیزمی خاکستر شده
از گذرگاهی جنگلی می‌گذرم
بادی نرم و نابهنگام می‌وزد
سبکسرانه با بویی از پاییز

و قلب من از آن
خبرهایی از دوردست‌ها می‌شنود، خبرهای بد
او زنده است و نفس می‌کشد
اما غمی به دل ندارد

اکولالیا | #آنا_آخماتووا
ترجمه از #احمد_پوری

ناظم حکمت

دنیای ممنوعه

من در دنیای ممنوع زندگی می‌کنم
بوئیدن گونه دلبندم
ممنوع
ناهار با فرزندان سر یک سفره
ممنوع
همکلامی با مادر و برادر
بی‌نگهبان و دیواره سیمی
ممنوع
بستن نامه‌ای که نوشته‌ای
یا نامه سربسته تحویل گرفتن
ادامه شعر

Newerposts

کپی رایت © 2024 اِکولالیا – آرشیو شعر جهان

طراحی توسط Anders Norenبالا ↑

×