اِکولالیا - آرشیو شعر جهان

لیست شاعران

نتلایج جستجو برای "تنهایی" (صفحه 1 از 11)

سیلویا پلات

من به تنهایی قدم می زنم

من به تنهایی قدم می زنم
و زیر پایم
خیابان های نیمه شب
جا خالی می کنند.
چشم که می بندم
میان هوس های من
این خانه های رویایی خاموش می شوند
و پیاز آسمانی ماه
بر بلندا ی سراشیبی ها
آویخته است.
من
خانه ها را منقبض می کنم
و درختان را می کاهم
دور که می شوم
قلاده نگاهم می افتد
به گردن آدم های عروسکی
که بی خبر از کم شدن
می خندند، می بوسند، مست می شوند
و با یک چشمک من خواهند مرد،
حتی حدس هم نمی زنند.

ادامه شعر

سهراب سپهری

شب تنهایی خوب

گوش کن
دورترین مرغ جهان می‌خواند
شب سلیس است، و یکدست، و باز
شمعدانی‌ها
و صدادارترین شاخه فصل، ماه را می‌شنوند

پلکان جلو ساختمان
در فانوس به دست
و در اسراف نسیم

گوش کن، جاده صدا می‌زند از دور قدم‌های ترا
چشم تو زینت تاریکی نیست!
پلک‌ها را بتکان
کفش به پا کن
و بیا!

ادامه شعر

چارلز بوکوفسکی

تنهایی عمیقی در جهان است

تنهایی عمیقی در جهان است
که در حرکت کُندِ عقربه‌های ساعت,
می‌توان حس کرد.
مردمانِ خسته,
مثله شدگانی از عشق یا بی‌عشقی,
نا‌مهربان با هم,
غنی نامهربان با غنی,
و فقیر با فقیر.
ترسیده‌ایم.
نظام آموزشی آموخته‌مان,
که همه برنده‌ایم,
از شکست‌ها,
و خودکشی‌ها نگفت

ادامه شعر

رضا براهنی

بغلی از تنهایی

در خیابان چهار صبح
هر کسی بامی دارد بر سر
هر کسی باغی از خواب نهان دارد در سر
لیک من مثل تو هستم – تنها –
ای درخت، ای قفس خشک بهاری مدفون!
سیم پر خار و درخشانی از اخترها،
دور من، دور تو پیچیده از آفاق جهانی مجهول
و در این ساعت خاموشی،
ماه، موجود غریبی ست که شخصیت بی نامی دارد:
گاه چون صورت نورای قدیسان است
گاه پستان بلورین زنی است
خال کوبی شده با نام هزاران مرد
گاه چون دایره ی پوستی کولیهاست

ادامه شعر

یانیس ریتسوس

هیچ تنهایی‌ای کوچک نیست

در کنج حیاط
در میان حباب‌های ریزِ آب
چند شاخه گل سرخ
بر زیر‌ِ بارِ رایحه‌ی خوشِ خود خمیده‌اند
همان گل‌های سرخی
که هیچ‌کس آنها را نبوییده است

هیچ تنهایی‌ای
کوچک نیست

ترجمه از بابک زمانی

از کتاب نفس عمیق – نشر نیماژ

	

عزیز نسین

تنهایی‌هایمان

وقتی به هم نزدیک می‌شویم
بیش‌تر از هم فاصله می‌گیریم
وقتی با هم هستیم
بیش‌تر تنهاییم
آرام آرام
خانه‌ای در ذهن‌مان شکل می‌گیرد.
او تنهاست
من هم تنهایم
و از دودکش خانه
اندوه بالا می‌رود
ادامه شعر

محمدعلی بهمنی

باید به فکر تنهایی خودم باشم

باید به فکر تنهایی خودم باشم
دست خودم را می‌گیرم و
از خانه بیرون می‌زنیم
در پارک
به جز درخن
هیچ کس نیست
روی تمام نیمکت‌های خالی می‌نشینیم
تا پارک
از تنهایی رنج نبرد
دلم گرفته
یاد تنهایی اتاق خومان می‌افتم
ادامه شعر

اورهان ولی

تنهایی

نمی‌دانند آنهایی که تنها نیستند
سکوت چگونه انسان را به هراس می‌اندازد
انسان چگونه با خودش حرف می‌زند
کسی که در حسرت یک‌دل است
چگونه به سمت آینه‌ها می‌دود،
نمی‌دانند

اکولالیا | #اورهان_ولی
ترجمه‌ از #مجتبی_نهانی

جبران خلیل جبران

تنهایی ترجیح من است

تنهایی را ترجیح بده به تن هایی که
روحشان با دیگریست
تنهایی تقدیر من نیست
ترجیح من است
ادامه شعر

عزیز نسین

بدان که باز تک و تنهایی

وقتی که شب
به خانه برمی گردی
و صدای کلید را در قفل می شنوی
بدان که تنهایی

وقتی کلید برق را می زنی
صدای تیک را میشنوی
بدان که تنهایی

وقتی در تخت خواب
از صدای قلب خودت نمی توانی بخوابی
بدان که تنهایی

وقتی که زمان
کتاب ها و کاغذ ها را در خانه می جود
و تو صدایش را می شنوی
بدان که تنهایی
ادامه شعر

Olderposts

کپی رایت © 2024 اِکولالیا – آرشیو شعر جهان

طراحی توسط Anders Norenبالا ↑

×