اِکولالیا - آرشیو شعر جهان

لیست شاعران

دسته بندی اشعار توماس ترانسترومر

توماس گوستا ترانسترومر متولد ۱۵ آوریل سال ۱۹۳۱ در استکهلم است و در دانشگاه استکهلم در رشته های شعر، تاریخ مذهب، تاریخ ادبیات و روانشناسی تحصیل کرده است. مادرش، هلمی، معلم مدرسه بود و پدرش، گوستا ترانسترومر، به کار روزنامه‌نگاری اشتغال داشت. پس از پایان تحصیلات در دانشگاه، در سال ۱۹۵۷ به عنوان دستیار در مؤسسه روان سنجی دانشگاه استکهلم مشغول به کار شد. وی همان سال با مونیکا بلاد ازدواج کرد. وی نویسنده، شاعر و مترجم سوئدی و برنده جایزه نوبل ادبیات در سال ۲۰۱۱ میلادی بود. ادامه شعر

توماس ترانسترومر

این زوج در انتظار بی‌قرارشان

چراغ را خاموش می کنند
و حباب سپیدش لحظه ای سوسو می‌زند
پیش ازآنکه چون قرصی در لیوان ِ تاریکی حل شود
بعد پرواز می‌کنند
دیوارهای هتل به تاریکی ِآسمان پرتاب می‌شوند .
جزرو مد عشق فرونشسته و می‌خوابند
اما پنهان‌ترین فکرهایشان همدیگر را می‌یابند
مثل دو رنگ که روی برگی خیس
درنقاشی کودک دبستانی
به هم می‌رسند و با هم یکی می‌شوند.
تاریک و ساکت است
ادامه شعر

توماس ترانسترومر

او که باصدای ترانه‌ای بر بام بیدار شد

صبح، باران ماه مه. شهرهنوز آرام است
چونان کلبه‌ای کوهستانی. آرام‌اند خیابان‌ها
و نیلگون می‌غرد درآسمان موتورهواپیما –
پنجره بازاست.
برملا می‌شود این رویا همین‌جا
که این خفته درازکشیده
آنگاه تکان می‌خورد
ابزارهوشیاری‌اش را می‌جوید
گویی در فضا.
ادامه شعر

توماس ترانسترومر

رازها در راه

روشنی روز برچهره‌ای تابید که خواب بود
رویایی پرشورتر دید
اما بیدار نشد
تاریکی برچهره‌ای تابید که می‌رفت
در میان دیگران
در نورهای بی‌قرار خورشید پُرتوان
تاریک شد ناگهان، گویی از رگبار
دراتاقی ایستاده بودم
که تمام لحظه‌ها را در بر داشت
موزه‌ی پروانه‌ها
بااین حال خورشید همچنان شدید بود که بود
قلم‌موهای بی‌قرارش جهان را نقاشی می‌کرد.
ادامه شعر

توماس ترانسترومر

عصر- صبح / توماس ترانسترومر

دکلِ ماه پوسیده و بادبان مچاله شده
مرغ دریایی مستانه بازبال می‌رود بر آب
چارسوی سنگین اسکله ذغال شده
بیشه‌ها در تاریکی خم می‌شوند
بیرون بر پله‌ها. سپیده دم می‌کوبد و می‌کوبد بر
دروازه‌های خارا سنگی دریا و جرقه می‌زند خورشید
در جوار جهان . خدایان تابستانی با نفس‌تنگی
در دود دریا کورمال می‌روند.
ادامه شعر

توماس ترانسترومر

طوفان / توماس ترانسترومر

این جا ناگهان مسافر با آن بلوط عظیم کهن سال
رو به رو می شود، هم‌چون گوزنی سنگ شده
با شاخ‌های پهناور در برابر برج وباروی
سبز تیره دریای سپتامبر.
توفان شمال. اینک زمانی است که می رسند
خوشه های سماق های وحشی، بیدار در تاریکی
می توان شنید سم ضربه های صور فلکی را
در اوج بر فراز درخت.
ادامه شعر

توماس ترانسترومر

گاهی خوابت را می‌بینم

گاهی خوابت را می‌بینم
بی‌صدا
بی‌تصویر
مثلِ ماهی در آب‌های تاریک
که لب می‌زند و
معلوم نیست
حباب‌ها کلمه‌اند
یا بوسه‌هایی از دل‌تنگی
ادامه شعر

کپی رایت © 2024 اِکولالیا – آرشیو شعر جهان

طراحی توسط Anders Norenبالا ↑

×