اِکولالیا - آرشیو شعر جهان

لیست شاعران

دسته بندی اشعار جمال ثریا (صفحه 1 از 2)

اشعار جمال ثریا جز شعرهای جریان نو ترکیه می‌باشد. شعرهایی که گاهی آمیخته به طنز مخصوص او هست. در ارزینجان ترکیه به دنیا آمد و در 1990 فوت نمود.  دراین  صفحه ترجمه‌ی شعرهای جمال ثریا را می خوانیم.

cemal-sureya-zuhal-tekkanat
جما ثریا و همسرش زحل تکانت

جمال ثریا در پولومور ترکیه به دنیا آمد. پدرش حسین و مادرش گل بیاض نام داشتند. کودکی‌اش را در شهر ارزینجان سپری کرد. در ۱۹۳۸ با خانواده‌اش مجبور شد که به شهر بیلجیک مهاجرت کنند. در آنجا شروع به درس خواندن کرد و سرانجام تحصیلاتش را در بی اوغلو استانبول به پایان رسانید.

ادامه شعر

جمال ثریا

گل رز

در میانه‌های گلِ رز گریه می‌کنم
و هر شب که در میانه‌ی کوچه می‌میرم
روبه‌روی‌ام را
و پشت سرم را نمی‌شناسم
و کاهشِ چشمان‌ات را

که مرا سرِ پا نگه داشته‌اند –
احساس می‌کنم

دست‌های تو را می‌گیرم
دست‌های تو را که سفیدند و
باز هم سفیدند و
باز هم…
از این‌همه سفیدیِ دست‌های تو می‌ترسم
قطار اندکی در ایست‌گاه توقف می‌کند
و من آن کسی که گاهی ایست‌گاه را پیدا نمی‌کند

ادامه شعر

جمال ثریا

منازعه

به هنگام یک منازعه
نکته‌یی بزرگ‌تر وجود دارد
و این نکته
هم از مرگ و
هم از ترسِ مرگ
دردناک‌تر است

نگاه می‌کنی:
کسی که تا دیروز
بیش از دیگران قابل اعتماد بود
به نفع رقیب تو شهادت می‌دهد
و این نکته حالا
هم از مرگ و
هم از ترس مرگ
دردناک‌تر است

ادامه شعر

جمال ثریا

شهری که تو هستی

استانبول،
شهری که هم تو هستی
هم من
ولی ما نیستیم

جمال ثریا

آوایی خوش در گلو داشت

در لابلای داستانی از گل های شب
به بهای خستگی اسب ها
انگار ، کسی به نام او بود
که دهانی زیبا داشت

پس از ساعت ها عشق بازی
پشت تلفن
می‌رفت و صدایش را می‌شست

در گریبانش
دکمه‌ای بزرگ و گیسوان بلندی داشت
آن هنگام که لیوان شراب را سر می‌کشید
ازدحام و وحشت غریبی میان انگشتانش بود
ادامه شعر

جمال ثریا

هوای رفتن به سرم می زند

هربار که
هوای رفتن به سرم می زند
می روم
در گوشه ای
تنها می نشینم

تا این سودا
از خیالم
بگذرد
ادامه شعر

جمال ثریا

بوسیدم تو را / جمال ثریا

زیر نور ماه نشستیم
از دستانت بوسیدم تو را
برخاستیم از زمین
از لبانت بوسیدم تو را
ایستادی در چارچوب درب
از نفس هایت بوسیدم تو را
کودکانی بودند در حیاط
از کودک ات بوسیدم تو را
به خانه ام بردم به تخت خوابم
از ظرافت پاهایت بوسیدم تو را
ادامه شعر

جمال ثریا

باران هم اگر می‌شدی

باران هم اگر می‌شدی ، در بین هزاران قطره
تو را با جام بلورینی می‌گرفتم
می‌ترسیدم
چرا که
خاک هر آنچه را که بگیرد پس نمی‌دهد

اکولالیا | #جمال_ثریا
ترجمه از #سینا_عباسی_هولاسو

جمال ثریا

اگر یکبار دیگر اسم او را بنویسی

خم شدم آرام
دم گوش قلمم
و به او گفتم
اگر یکبار دیگر اسم او را بنویسی
تو را هم می شکنم

اکولالیا | #جمال_ثریا
ترجمه از #سینا_عباسی_هولاسو

جمال ثریا

باز هم مرا نگاه کن

مرا دوست بدار
به سان گذر از یک سمت خیابان
به سمتی دیگر…
اول به من نگاه کن
بعد به من نگاه کن
و بعد،
باز هم مرا نگاه کن

اکولالیا | #جمال_ثریا

جمال ثریا

من هم به تو می اندیشم

استانبول
در میان انبوهی روز
هنوز پر از هیاهوست
کبوتران
سکوتی از خورشید را
گرد هم جمع می کنند
من هم به تو می اندیشم
درست مثل
همان روزهای اول مان
ادامه شعر

Olderposts

کپی رایت © 2024 اِکولالیا – آرشیو شعر جهان

طراحی توسط Anders Norenبالا ↑

×