اِکولالیا - آرشیو شعر جهان

لیست شاعران

مشاهده لیست شاعران

محمود درویش

ما را نیز لبخندی خواهد بود

دستم را فشرد
و به نجوایم سه حرف گفت.
سه حرفی که عزیزترین داراییِ تمامِ روزم شد:
«پس تا فردا»

ریش تراشیدم دوبار
کفش‌هایم را برق انداختم دوبار.
لباس های رفیقم را قرض گرفتم
با دو لیره
که برایش کیکی بخرم .
قهوه‌ای خامه‌دار.

حالا تنها بر نیمکتم
و گرداگردم عشاق، لبخند زنانند
و برآنم که
ما را نیز لبخندی خواهد بود.
شاید در راه است
شاید لحظه‌ای یادش رفته
شاید… شاید..

ترجمه ای دیگر از این شعر

دستم را فشرد
و دو‌ کلمه در گوشم زمزمه کرد
عزیزترین چیزی که در طول روز با خود داشتم :
« میبینمت، فردا »
و راه او را در خود فرو برد.

صورتم را تراشیدم ،دوبار
کفشم را برق انداختم ،دو بار
پیراهنى از دوستم گرفتم … و دو ‌لیر!
تا برایش کیکی بخرم و‌ قهوه‌ای با طعم شیر.

تنها بر روی صندلی
و عشاق لبخندزنان.
تپش قلبم گفت:
لبخند بر لبان ما هم خواهد نشست؟!
شاید در راه باشد
شاید فراموش کرده‌ باشد
شاید… شاید
و هنوز دو دقیقه مانده
شد چهار و نیم
یک نیم گذشت
و یک ساعت… و دو ساعت…
سایه‌ها پهن شدند
و کسی که وعده‌ی نیم بعد از چهار را داده بود، نیامد…

به اشتراک بگذارید :

دسته بندی ها محمود درویش

محبوبم به گنجینه‌هایم بنگر » « هوای عشق، بارانی است

دیدگاهتان را بنویسید

ایمیل شما منتشر نمی شود

*

2 نظرات

  1. سلام
    متن عربی این شعر را لطف میکنید؟

کپی رایت © 2024 اِکولالیا – آرشیو شعر جهان

طراحی توسط Anders Norenبالا ↑

×