اِکولالیا - آرشیو شعر جهان

لیست شاعران

نتلایج جستجو برای "محمد بادین"

الکساندر پوشکین

بی قطره‌ای اشک

پژمرده شد و خمودی گرفت
به زیر آبیِ آسمان‌های سرزمین مادری‌اش.
تا آنجا که به یقین
روح جوانش به پرواز درآمد
بر فراز من، بی هیج صدایی.
میان ما فاصله‌ای افتاده است،
خطی گذرناپدیر؛
تلاشم بیهوده بود
نتوانستم خویش را برانگیزانم.
به سنگ می‌مانستند
آن لب ها که خبرم آوردند،
من نیز به سان سنگ گوش فرا دادم،
رعشه‌ای در من پدیدار نشد.

ادامه شعر

الکساندر پوشکین

گلی پژمرده و بی بو

گلی پژمرده و بی بو
می‌بینمش، در میان برگ های کتابی فراموش شده.
و روحم سراسر بیدار می‌شود.

کجا روییده است؟
در کدامین بهار؟
چه کسی آن را چیده است؟
دستی آَشنا یا که غریبه؟
و از چه روی دراینجا گذاشته‌اندش؟

به یاد عاشقانه دیداری
و یا از هم گسستنی شوم،
یا پرسه زدنی تنها و آرام
در سایه‌ی جنگل و سکوت؟

ادامه شعر

کپی رایت © 2024 اِکولالیا – آرشیو شعر جهان

طراحی توسط Anders Norenبالا ↑

×