اِکولالیا - آرشیو شعر جهان

لیست شاعران

دسته بندی اشعار شعر (صفحه 191 از 202)

سید علی صالحی

ماه قبیله ای غمگین است

شب ز مهریر و
زمستان
تمام سال
ماه قبیله ای غمگین است
که از تماشای این سیاره کبود
پیر می شود،
و کسانی از کوچه های بالاتر
آفتاب را به بهای نانی
گروگان گرفته اند
گویا به جست و جوی سوسی اندکی
پریشانند و من نمی دانم
جفتی ستاره در پس این شب پنهان
سرگرم علاقه اند
من یقین دارم که روشنایی نطفه خواهد بست

ادامه شعر

امید یاشار اوغوزجان

فراموشم نکن

روزی فرا می رسد که انسان فراموش می کند
حتی دوست داشتنی ترین خاطره ها را
اقلا تو هر شب با صدای خسته
وقتی عقربه روی ساعت دوازده ایستاد
فراموشم نکن
زیرا من هر شب در آن ساعت
با تو زندگی کرده، به تو فکر می کنم
در خیالم، پریشان حال قدم می زنم
تو هم جایی که تاریکی سکوت می کند
فراموشم نکن
ادامه شعر

احمد شاملو

کیفر / احمد شاملو

در این جا چار زندان است
به هر زندان دو چندان نقب، در هر نقب چندین حجره، در هر حجره
چندین مرد در زنجیر …
از این زنجیریان یک تن، زنش را در تب تاریک بهتانی به ضرب
دشنه ئی کشته است.
از این مردان، یکی، در ظهر تابستان سوزان، نان فرزندان خود
را، بر سر برزن، به خون نان فروش
سخت دندان گرد آغشته است.
از اینان، چند کس، در خلوت یک روز باران ریز، بر راه
رباخواری نشسته اند
کسانی، در سکوت کوچه، از دیوار کوتاهی به روی بام
جسته اند
ادامه شعر

یغما گلرویی

تو را دوستتر می دارم از سرزمین خویش

تو را دوست تر می دارم از سرزمین خویش
سرزمینی که خلاصه ی بند است
و پیراهن حبسیان را
به عریانی جان من خشیده
هم از روز نخست میلاد دیده گان گریانم
دوست ترت می دارم از خورشید
که دیری ست سرزدن در این دامنه را به حیله لاف می زند
دوست ترت می دارم از ماه
که جراحت پنجه ی هزار پلنگ عاشق را بر چهره دارد
دوست ترت می دارم از پرندگان
که لال می گذرند
ادامه شعر

پل الوار

محبوب من / پل الوار

محبوب من
سپیده که سر بزند
شاید در این بیشه زار خزان زده گلی بروید
نظیر آنچه در بهار دلبستگی‌ام رویید
محبوب من
بگذر ز من
ورق بزن مرا و به آفتاب فردا بیندیش
که برای تو طلوع می‌کند

اکولالیا | #پل_الوار

شارل بودلر

ای مرگ! ای ناخدای پیر

ای مرگ!
ای ناخدای پیر!
اینک گاهِ رفتن!
بیا تا لنگرها بر کشیم!
این سرزمین بر نمی انگیزد جز ملال
آه مرگ
بگذار بادبان برافروزیم!
گرچه چون مُرکب سیاه است این دریا و آسمان
لیک هزار توی قلب هامان
ادامه شعر

محمود درویش

این کلمات سرود ملی ماست

نه وطن
نه تبعید،
کلمه
این شور سپید است برای گفتن از شکوفهٔ بادام.
نه برف است
نه کتان
ادامه شعر

یغما گلرویی

تو را دوست می دارم / یغما گلرویی

تو را دوست می دارم
به سان کودکی
که آغوشِ گشوده ی مادر را
شمع بی شعله ای که جرقّه را
نرگسی که آینه ی بی زنگارِ چشمه را

ادامه شعر

احمد شاملو

ساعت اعدام / احمد شاملو

در قفل در کلیدی چرخید
لرزید بر لبانش لبخندی
چون رقص آب بر سقف
از انعکاس تابش خورشید
در قفل در کلیدی چرخید.

ادامه شعر

نزار قبانی

در بندر آبی چشمانت

در بندر آبی چشمانت
باران رنگ‌های آهنگین می‌وزد
خورشید و بادبان‌های خیره‌کننده
سفر خود را در بی‌نهایت تصویر می‌کنند
در بندر آبی چشمانت
پنجره‌ایست
گشوده به دریا
پرندگانی در دور دست
به جستوی سرزمین‌های به دنیا نیامده
در بندر آبی چشمانت
برف در تابستان می‌آید
کشتی‌هایی با بار فیروزه
که دریا را در خود غرقه می‌سازند
بی‌آنکه خود غرق شوند

ادامه شعر
Olderposts Newerposts

کپی رایت © 2025 اِکولالیا – آرشیو شعر جهان

طراحی توسط Anders Norenبالا ↑

×