اِکولالیا - آرشیو شعر جهان

لیست شاعران

نتلایج جستجو برای "#عباس_معروفی" (صفحه 1 از 2)

عباس معروفی

اگر ازت دور نباشم

اگر ازت دور نباشم
چه جوری برایت دلتنگی کنم؟
گل قشنگم !
اگر کنارت نباشم
بوی گل و طعم بوسه هات
یادم می رود
بودن یا نبودن
پلک زندگی ماست
در یکی تاب می خوریم
در یکی بی تاب می شویم
ادامه شعر

عباس معروفی

کسی شبیه تو نیست

همین که می دانم
کسی شبیه تو نیست
چقدر دلهره آورتر از
نبودن توست

اکولالیا | #عباس_معروفی

عباس معروفی

شبی برای تو

می‌نشینم کنار میزتان
و آنقدر شیطنت می‌کنم
که صدای همه چیز در بیاید
صدای جاقلمی و قلم‌ها
صدای خودنویس توی دست‌تان
صدای کاغذها
صدای میز
صدای هوا

آن وقتی که رسیده باشم توی بغلت
صدای خدا هم در آمده.
عاشقانه‌های ناب را
برای کسی می‌سرایند
که شعله‌ی امید
در چراغ انتظار
پت پت کند
و فانوس راه
خاموش و آویخته باشد به دیوار
ادامه شعر

مردن در آغوش تو

با خیالت زندگی می کنم
و با خودت عاشقی
کاش دو بار زاده می شدم
یکی برای مردن در آغوش تو
یکی برای تماشای عاشقی کردنت

اکولالیا | #عباس_معروفی

عباس معروفی

چقدر چشم‌هام را ببندم

چقدر چشم‌هام را ببندم
و حضور دست‌هات را
بر تنم نقاشی کنم؟
می‌ترسم آقای من
می‌ترسم دست‌هام
از دلتنگیت بمیرد
چقدر بی تو
از خواب بپرم
شیشه‌ی آب را سر بکشم
و چیزی از پنجره بپرسم ؟
چی بپرسم دیگر؟
خواب مرا نمی‌برد
می‌آورد تو را می‌آورد
بی آنکه باشی
حالا تو خوابی
ادامه شعر

عباس معروفی

می‌خواهم بدانم چی پوشیده‌ای

مرا با این بالش و این دو تا ملافه و این سه تا شکلات
روی میزت راه می د‌هی؟
می‌شود وقتی می‌نویسی
دست چپت توی دست من باشد؟
اگر خوابم برد
… موقع رفتن
جا نگذاری مرا روی میز!
از دلتنگیت می‌میرم.
وقتی نیستی
می‌خواهم بدانم چی پوشیده‌ای
و هزار چیز دیگر

اکولالیا | #عباس_معروفی

عباس معروفی

وقتی تمام جاده ها را

وقتی تمام جاده ها را
به سوی خانه ات پیاده بال میزنم
پشت پنجره خوابت بگیرد
دلتنگ میشوی
یا کتاب میخوانی؟
پرواز هم مثل شنا
به جایی بند نیست
دستم را بگیر
تو را یاد بگیرم
بانوی زیبای من!

اکولالیا | #عباس_معروفی

عباس معروفی

نوازش تنت با من

نوازش تنت با من!
همه جا را شیار میکنم
با سرانگشت
خسته و امیدوار
مینشینم بر سنگی که منم
دستی برای پرندگان تکان میدهم
و به احترام تو
کلاه از سر برمیدارم.
چقدر تنهایی کنار زمین
یاد تو میافتم
عشق من!

اکولالیا | #عباس_معروفی

عباس معروفی

دیدی باز عاشقت شدم

دیدی همه ما
دربدر شدیم؟
دیدی باز عاشقت شدم؟
این بار در بدر تو

اکولالیا | #عباس_معروفی

عباس معروفی

خانه ای با چهار اتاق

خانه ای با چهار اتاق
بی دیوار دیده بودی؟
باغی سرسبز
تا آن سوی دنیا
شنیده بودی؟
طناب رخت را
از این سر دنیا
ادامه شعر

Olderposts

کپی رایت © 2024 اِکولالیا – آرشیو شعر جهان

طراحی توسط Anders Norenبالا ↑

×