اِکولالیا - آرشیو شعر جهان

لیست شاعران

نتلایج جستجو برای "نزار قبانی" (صفحه 1 از 8)

نزار قبانی

کلمات / نزار قبانی

کلماتی که از تو می شنوم 
بَرَدَم تا به عالمی بی نام 
کلماتی نه از قبیلۀ صوت 
کلماتی نه از قبیل کلام 

بردم زین خرابه تا خوابی 
که در او هر‌ چه هست آباد است 
بردم تا به اوج بی خویشی 
همچو برگی که در کف باد است 

کلماتی ز تار‌ و پود حیات 
کلماتی که جان به تن بخشد 
خرقۀ مردی ام بگیرد و پس 
خلعت سبز زن به من بخشد 

ادامه شعر

نزار قبانی و بلقیس الراوی
نزار قبانی و همسرش بلقیس الراوی

نزار قبانی دیپلمات و شاعر سوری (۱۹۲۳،۱۹۹۸) با شعرهای عاشقانه‌اش که معقوله‌های وطن و مسائل زن عرب را نیز در آن آمیخته، مشهور  است. اشعار نزار قبانی را بسیاری از خوانندگان مشهور جهان عرب همچون ام کلثوم، عبدالحلیم حافظ، فیروز، ماجده الرومی و… خوانده‌اند. شعرهای قبانی از شهرتی بی‌همتا برخوردار است. این اشعار به اکثر زبان‌های دنیا از جمله فارسی ترجمه شده و انتشار یافته‌است.

ادامه شعر

نزار قبانی

برهنه شو / نزار قبانی

برهنه شو
قرن هاست
جهان معجزه ای به خود ندیده
برهنه شو
من لالم
و تن تو
تمام زبان ها را می فهمد

اکولالیا | #نزار_قبانی

نزار قبانی

تو شیرین ترین واژه ها / نزار قبانی

بانوی من!
در دفتر شعرهایم
که برگ برگش در شعله می سوزد
هزاران واژه به رقص درآمده اند
یکی در جامه ای زرد
یکی در جامه ای سرخ
من در دنیا تنها و بی کس نیستم
خانواده من …
دسته ای از کلماتند
من شاعر عشقی در به درم
شاعری که همه مهتابی ها
و همه زیبارویان می شناسندش
من تعابیری در باره عشق دارم
که به خاطر هیچ مرکّبی خطور نکرده است
ادامه شعر

نزار قبانی

باران معشوقه‌ی من است / نزار قبانی

دوباره باران گرفت
باران معشوقه‌ی من است
به پیش بازش در مهتابی می‌ایستم
می‌گذارم صورتم را و
لباسهایم را بشوید
اسفنج وار
باران یعنی برگشتن هوای مه آلود شیروانی های شاد!
باران یعنی قرارهای خیس
باران یعنی تو برمی‌گردی
شعر بر می‌گردد
پاییز به معنی رسیدن دست های تابستانی توست
پاییز یعنی مو و لبان تو
دست‌کش ها و بارانی تو
ادامه شعر

نزار قبانی

آرزو می کردم تو را / نزار قبانی

آرزو می کردم
تو را
در روزگاری دیگر می دیدم
در روزگاری که گنجشکان حاکم بودند
پریان دریایی
شاعران
کودکان
و یا دیوانگان
آرزو می کردم
که تو از آن من بودی
در روزگاری که بر گل ستم نبود
بر شعر
بر نی
و بر لطافت زنان
اما افسوس
دیر رسیده ایم
ما گل عشق را می کاویم
در روزگاری
که عشق را نمی شناسد!

اکولالیا | #نزار_قبانی

نزار قبانی

چه می شد / نزار قبانی

چه می شد اگر خدا، آن که خورشید را
چون سیب درخشانی در میانه‌ی آسمان جا داد،
آن که رودخانه ها را به رقص در آورد، و کوه ها را بر افراشت،
چه می شد اگر او، حتی به شوخی
مرا و تو را عوض می کرد
مرا کمتر شیفته
تو را زیبا کمتر

اکولالیا | #نزار_قبانی

نزار قبانی

روشنای زندگی‌ام / نزار قبانی

روشنای زندگی‌ام
نسیم من
فانوس‌ام
بیانیه باغ‌های من‌
پلی به سمت من بکش از عطر نارنج‌
جایی به من بده
چون شانه عاجی
در میان شب گیسوانت‌
و آنگاه فراموشم کن‌

اکولالیا | نزار قبانی

نزار قبانی

چرا در کشورِ شما هیچ آدمی نمی‌خندد؟

دوستِ صمیمی‌ام
که تراژدی و اندوه و غربت را
درچشمانت می‌خوانم
ما مردمی هستیم که شادی را نمی‌دانیم!
بچه‌های ما تاکنون رنگین کمان ندیده‌اند
اینجا کشوری است
که درهای خود را بسته است
و اندیشیدن و احساس را لغو کرده است!
کشوری که به کبوتر شلّیک می‌کند،
و به ابرها و ناقوس‌ها.
اینجا پرنده پروایِ پریدن ندارد
و شاعر
هراس از شعر خواندن!

ادامه شعر

نزار قبانی

من پرندگان پاییز را دوست می‌دارم

روزانه‌ها
دوست دارم مثل پرندگان پاییزی،
گاه‌به‌گاه گم شوم
می‌خواهم وطنی پیدا کنم
وطنی نو
بی‌هیچ دیّاری
و خدایی که
مرا تعقیب نکند
و سرزمینی که
به دشمنی‌ام برنخیزد
می‌خواهم از پوست خویش بگریزم؛
از صدای خویش
و از زبان خویش
می‌خواهم مثل شمیم بستان‌ها بگریزم
می‌خواهم از سایه‌ی خویش بگریزم
و از نشانی خویش
می‌خواهم از شرقِ خرافه‌ها و ماران بگریزم
از خُلفا و از تمام پادشاهان

ادامه شعر
Olderposts

کپی رایت © 2024 اِکولالیا – آرشیو شعر جهان

طراحی توسط Anders Norenبالا ↑

×