اِکولالیا - آرشیو شعر جهان

لیست شاعران

نتلایج جستجو برای "مژگان دولت آبادی"

عزیز نسین

شبی از شب‌هایم

چه دورم از خود
صدایت هم فراموشم شد
تا سپیده به انتظار صدایت گذشت
چنگ می‌زنم به ریسمانِ زمان
که بایستد شاید و
بازگرداند مرا به من
امشبم اما
پُر است از امیدو شایدها

ادامه شعر

عزیز نسین

می‌شنوی فریادِ سکوتم را؟

سخنی نمانده
که نگفته باشیم در روشنای روز
پس
شب‌ها می‌گویمت که دوستت دارم
سخنی نمانده
که نگفته باشیم
نه در شب، نه در روز
پس دوباره می‌گویمت
به شیوه‌ای نو
شیوه‌ای نمانده که نیازموده باشیم

ادامه شعر

عزیز نسین

تو نیستی، این باران بیهوده می‌بارد

تو نیستی 
این باران 
چه بیهوده می‌بارد 
چرا که خیس نخواهیم شد 
با هم 

این رود 
چه بیهوده می‌خروشد 
چرا که بر کرانه‌اش نخواهیم نشست 
نگاه نخواهیم کرد 
باهم 

این راه 
چه بیهوده می‌رود به دوردست 
چرا که نخواهیم پیمودش 
باهم 

چه بیهوده است 
دلتنگی از دوری 
چنان دوریم 
که حتا نخواهیم گریست 
باهم 

ادامه شعر

کپی رایت © 2024 اِکولالیا – آرشیو شعر جهان

طراحی توسط Anders Norenبالا ↑

×