حالا چی خوزه؟
مهمونی تموم شده
چراغا خاموش شده
ملت رفتن
شب سردیه
حالا چی خوزه؟
حالا چی میگی؟
تو که نه اسم وُ رسمی داری
تو که ملت رو دست میندازی
تو که شعر مینویسی
عاشق میشی، اعتراض میکنی
حالا چی خوزه؟
نه زن داری
نه بلدی حرف بزنی
محبت هم که نداری
نه میتونی بنوشی
نه میتونی بِکِشی
نه حتی میتونی تُف کنی
شب سردیه
روز که نیومده
قطار که نیومده
خنده که دیگه نمیآد
مدینهی فاضله هم گم وُ گوره
همه چیز تمومه
همه چیز در رفته
همه چیز پوسیده
حالا چی خوزه؟