اِکولالیا - آرشیو شعر جهان

لیست شاعران

نتلایج جستجو برای "پرستو ارستو"

ناظم حکمت

میهنم را دوست دارم

بر درختانِ چناراش تاب خوردم ،
در زندان‌هایش خوابیدم
هیچ چیز نمی‌تواند احساسِ فلاکت و نکبت مرا بکاهد
جز ترانه‌ها و توتونِ مملکت‌ام

میهنم :
شیخ بدرالدین ،سینان،یونس امره و ذکریا،
گنبدهای سُربی و دودکش کارخانه‌هایش ،
جایی که من خویشتنِ خود را
حتا از خود پنهان می‌ساختم.
خنده‌ی مردم ، زیرِ سبیل‌های آویخته ،
دست آوردِ خلق ماست .

ادامه شعر

ناظم حکمت

ترانه‌ی آفتابنوشان

این یک ترانه ایست
که از کاسه های ی سفالی ،آفتاب می نوشد
این یک بافته است
یک بافته ی گیسو،
شعله ور
آتش گرفته، می سوزد

مانند یک مشعل
خونین وسرخ
در دست قهر مانان آفتاب سوخته
با پاهای بر هنه ی مس رنگ
من هم آن قهر مانان را دیدم
من هم این بافته را پیچیدم
من هم با آنها از پُلی که رو به خورشید میرود، گذشتم
من هم از کاسه های سفالی، آفتاب را نوشیدم
من نیز آن ترانه را خواندم

ادامه شعر

ناظم حکمت

دریای خزر / ناظم حکمت

از افق ها تا افق ها
لشکر لشکر ، موج های کف آلود بنفش،
جاری
زبان بادها را حرف میزند، پهنه ی خزر
حرف می زند و موج میخورد
وای بر من، شیطان!
چه کسی گفت
خزر به یک آبگیر مرده می ماند
ادامه شعر

در سال ۱۹۰۲ زاده شدم
هرگز دوباره به زادگاه ام خود باز نگشتم
عقب گرد را دوست ندارم
با سه سالگی در آلِپُو (شهری در سوریه) نزد نوه ی پاشا* بودم
با نوزده سالگی دانشجو بودم در دانشگاه کمونیستی مسکو
با چهل و نه سالگی دوباره در مسکو، بعنوان مهمان در حزب کمیته ی مرکزی
و از چهارده سالگی ام شاعری می کنم.
عده ای گیاهان را می شناسند ،
ادامه شعر

کپی رایت © 2024 اِکولالیا – آرشیو شعر جهان

طراحی توسط Anders Norenبالا ↑

×