اِکولالیا - آرشیو شعر جهان

لیست شاعران

دسته بندی اشعار نزار قبانی (صفحه 8 از 8)

نزار قبانی

در بندر آبی چشمانت

در بندر آبی چشمانت
باران رنگ‌های آهنگین می‌وزد
خورشید و بادبان‌های خیره‌کننده
سفر خود را در بی‌نهایت تصویر می‌کنند
در بندر آبی چشمانت
پنجره‌ایست
گشوده به دریا
پرندگانی در دور دست
به جستوی سرزمین‌های به دنیا نیامده
در بندر آبی چشمانت
برف در تابستان می‌آید
کشتی‌هایی با بار فیروزه
که دریا را در خود غرقه می‌سازند
بی‌آنکه خود غرق شوند

ادامه شعر

نزار قبانی

می خواهم نامه ای برایت بنویسم

می خواهم نامه‌ای برایت بنویسم 
که به هیچ نامه‌ای دیگری شبیه نباشد 
و زبانی نو برای تو بیافرینم 
زبانی هم تراز اندامت 
و گستره ی عشقم!
می‌خواهم از برگ‌های لغت نامه بیرون بیایم 
و از دهانم اجازه ی سفر بگیرم! 
خسته ام از چرخاندن زبان در این دهان 
دهانی دیگر می‌خواهم 
که بتواند به درخت گیلاس 
یا چوب کبریتی بدل شود! 
دهانی که کلمات از آن بیرون بریزند، 
مانند پریان دریایی از امواج دریا 
و کبوتران 
از کلاه شعبده باز! 

ادامه شعر

نزار قبانی

واپسین مرد زندگی ات نیستم

واپسین مرد زندگی ات نیستم
واپسین شعرم
نوشته شده به آب زَر
آویخته میان سینه هایت!
واپسین پیامبری هستم
که آدمیان را
به بهشت ناب پس مژگانت
دعوت می کند!

اکولالیا | #نزار_قبانی

نزار قبانی

روشنای زندگی‌ام / نزار قبانی

روشنای زندگی‌ام
نسیم من
فانوس‌ام
بیانیه باغ‌های من‌
پلی به سمت من بکش از عطر نارنج‌
جایی به من بده
چون شانه عاجی
در میان شب گیسوانت‌
و آنگاه فراموشم کن‌

اکولالیا | نزار قبانی

نزار قبانی

تا آن هنگام که در عشق ورزیدن کودک هستی

تا آن هنگام که
در عشق ورزیدن کودک هستی
میان تو و من
به قدر دریاها و کوه ها فاصله ست.
اگر رو به روی تو به سکوت بنشینم رواست
که سکوت در محضر زیبایی، زیباست
سخنان عاشقانه ی ما
ویرانگرِ عشق است
واژگان آنگاه که بر زبان آیند ،
از بین میروند
ادامه شعر

نزار قبانی

چه می شد اگر خدا

چه می شد اگر خدا، آن که خورشید را
چون سیب درخشانی در میانه‌ی آسمان جا داد،
آن که رودخانه ها را به رقص در آورد، و کوه ها را بر افراشت،
چه می شد اگر او، حتی به شوخی
مرا و تو را عوض می کرد
مرا کمتر شیفته
تو را زیبا کمتر

اکولالیا | نزار قبانی

Newerposts

کپی رایت © 2025 اِکولالیا – آرشیو شعر جهان

طراحی توسط Anders Norenبالا ↑

×