و می خواهم پیش از آنکه بمیرم
آیه های روحم را تقسیم کنم
شعرم به رنگ سبز روشن است
و به رنگ یاسمن سوزان
شعرم گوزنی زخمی است
به جستجوی پناهگاهی در جنگل
می خواهم سرنوشتم را
با تهی دستان زمین یکی کنم
لالائی زمین برایم
از زمزمه دریا دلپذیرتر است
به آنها طلای ناب عطا کن
که وقت گدازش، میتابد و میدرخشد
و به من ، جنگل بی انتها
وقتی که خورشید در آن غروب میکند
ادامه شعر