میخواست زنده بماند،
به همان اندازه که ما میخواهیم
با این همه او را کشتند.
لبخندی بر لبان داشت،
مثل وقتی که من پیچ کوچه را میپیچم
و از پشت پنجرهی تو
نور میبینم
– با این همه او را کشتند.
میخواست زنده بماند،
به همان اندازه که ما میخواهیم
با این همه او را کشتند.
لبخندی بر لبان داشت،
مثل وقتی که من پیچ کوچه را میپیچم
و از پشت پنجرهی تو
نور میبینم
– با این همه او را کشتند.
کپی رایت © 2024 اِکولالیا – آرشیو شعر جهان
طراحی توسط Anders Noren — بالا ↑