اِکولالیا - آرشیو شعر جهان

لیست شاعران

دسته بندی اشعار فریدون مشیری (صفحه 2 از 2)

فریدون مشیری

دست‌هامان، نرسیده است به هم

از دل و دیده، گرامی‌تر هم
آیا هست ؟
دست
آری، ز دل و دیده گرامی‌تر
دست
زین همه گوهر پیدا و نهان در تن و جان
بی‌گمان دست گران‌قدرتر است
هر چه حاصل کنی از دنیا
دست‌آورد است
هر چه اسباب جهان باشد، در روی زمین
دست دارد همه را زیر نگین
سلطنت را که شنیده ست چنین ؟
شرف دست همین بس که نوشتن با اوست
خوش‌ترین مایه دل‌بستگی من با اوست
در فروبسته‌ترین دشواری
در گران‌بارترین نومیدی
بارها بر سرخود، بانگ زدم
– هیچت ار نیست مخور خون جگر
دست که هست
بیستون را یاد آر
دست‌هایت را بسپار به کار
ادامه شعر

فریدون مشیری

درون آینه ها درپی چه می گردی؟

درون آینه ها درپی چه می گردی؟
بیا ز سنگ بپرسیم
که از حکایت فرجام ما چه می داند
بیا ز سنگ بپرسیم
زان که غیر از سنگ
کسی حکایت فرجام را نمی داند
همیشه از همه نزدیک تر به ما سنگ است
نگاه کن،
نگاه ها همه سنگ است و قلب ها همه سنگ
چه سنگبارانی
گیرم گریختی همه عمر،
کجا پناه بری؟
خانه خدا سنگ است
به قصه های غریبانه ام ببخشایید
که، من که سنگ صبورم
نه سنگم و نه صبور
دلی که می شود از غصه تنگ، می ترکد
چه جای دل که دراین خانه سنگ می ترکد
در آن مقام، که خون از گلوی نای چکد
عجب نباشد اگر بغض چنگ می ترکد
چنان درنگ به ما چیره شد، که سنگ شدیم
دلم ازین همه سنگ و درنگ می ترکد

بیا ز سنگ بپرسیم
که از حکایت فرجام ما چه می داند
از آن که عاقبت کار جام با سنگ است
بیا ز سنگ بپرسیم
نه بی گمان، همه در زیر سنگ می پوسیم
و نامی از ما بر روی سنگ می ماند؟

درون آینه ها در پی چه می گردی ؟

اکولالیا | #فریدون_مشیری

فریدون مشیری

بر ماسه ها نوشتم / فریدون مشیری

بر ماسه ها نوشتم
دریای هستی من ، از عشق توست سرشار
این را به یاد.
بسپار!
بر ماسه ها نوشتی
ای همزبان دیرین
این آرزوی پاکی است؛
اما…
به باد بسپار

اکولالیا | #فریدون_مشیری

Newerposts

کپی رایت © 2024 اِکولالیا – آرشیو شعر جهان

طراحی توسط Anders Norenبالا ↑

×