نان
آب
پنجره های رو به آفتاب
و گاهی
جشن عروسی
خدا
چه تعریف ساده ای دارد
در محله های فقیرنشین
اکولالیا | #رسول_یونان
نان
آب
پنجره های رو به آفتاب
و گاهی
جشن عروسی
خدا
چه تعریف ساده ای دارد
در محله های فقیرنشین
اکولالیا | #رسول_یونان
کنار دریا
عاشق باشی
عاشق تر می شوی
و اگر دیوانه
دیوانه تر
این خاصیت دریاست
به همه چیز
وسعتی از جنون می بخشد
شاعران
از شهرهای ساحلی
جان سالم به در نمی برند
اکولالیا | #رسول_یونان
بدهکار هیچ کس نیستم
جز همین ماه
که از پشت میله ها می گذرد
که می توانست
از اینجا نگذرد و
جایی دیگر
مثلا در وسط دریایی خیال انگیز
بچسبد به شیشه کابین یک تاجر پولدار
بدهکار هیچ کس نیستم
جز همین ماه
که تو را به یادم می آورد
اکولالیا | #رسول_یونان
نیامدنش را باور نمی کنم
غیرممکن است
او نیامده باشد
حتما، حالا
زیر باران مانده است
و ناامید و خسته
در خیابان ها قدم می زند
من به باز بودن درها مشکوکم
اکولالیا | #رسول_یونان
عاقبت او پیروز شد
چون
با صداقتش با من جنگیده بود
باقی
قصه ی مغلوب شدن من است
خسته و شکسته به خانه که آمدم
قایم شدم پشت فنجان چای و
دود سیگار
و خاموش کلنجار رفتم
با کلمات خیس و دروغین
سربازهای شکست خورده
هرگز با صدای بلند آواز نمی خوانند
اکولالیا | #رسول_یونان
بارانی مورب
در نیمروزی آفتابی
هیچ اتفاقی نیافتاده است
تنها تو رفته ای
اما من
قسم می خورم که این باران
بارانی معمولی نیست
حتما جایی دور
دریایی را به باد داده اند
اکولالیا | #رسول_یونان
داشتم از این شهر می رفتم
صدایم کردی
جا ماندم
از کشتی سفید آرزوها
که رفت و غرق شد
سپاسگزارم از تو
اما
این فقط می تواند یک قصه باشد
در این شهر دود و آهن
دریا کجا بود
که من بخواهم سوار کشتی شوم و
تو صدایم کنی
می خواهم بگویم
نجاتم دادی
تا اسیرم کنی
من با کنایه حرف می زنم
اکولالیا | #رسول_یونان
با شعر و سیگار
به جنگ نابرابری ها می روم
من، دون کیشوتی مضحک هستم
که جای کلاهخود و سرنیزه
مدادی در دست و
قابلمه ای بر سر دارد
عکسی به یادگار از من بگیرید
من انسان قرن بیست و یکم هستم
اکولالیا | #رسول_یونان
اگر مرا دوست نداشته باشی
دراز میکشم و میمیرم
مرگ نه سفری بیبازگشت است
و نه ناگهان محو شدن
مرگ دوست نداشتن توست
درست آن موقع که باید دوست بداری
اکولالیا | #رسول_یونان
زندگی در اعماق امن است
اما زیبا نیست
ماهیانی که در اعماق زندگی میکنند
صید نمیشوند
اما طلوع آفتاب را هم نمیبینند
کشتیها را نمیبینند
حالا اسبی زیبا
پا به دریا می گذارد
او را نیز نخواهند دید
بله، زندگی در اعماق غمانگیز است
اکولالیا | #رسول_یونان
کپی رایت © 2024 اِکولالیا – آرشیو شعر جهان
طراحی توسط Anders Noren — بالا ↑