دستهایم
پرده از وجودت کنار می زنند
در برهنگی دیگری می پوشانند تو را
تن های دیگری را در تنت باز می یابند
دستهایم
تن دیگری برایت می آفرینند
اکولالیا | #اکتاویو_پاز
دستهایم
پرده از وجودت کنار می زنند
در برهنگی دیگری می پوشانند تو را
تن های دیگری را در تنت باز می یابند
دستهایم
تن دیگری برایت می آفرینند
اکولالیا | #اکتاویو_پاز
شب با چشمان اسبی که در شب میلرزد
شب با چشمان آبی که در دشت خفته است
در چشمان توست
اسبی که میلرزد
در چشمان آبهای نهانی توست
چشمان آب: سایه
چشمان آب: چاه
چشمان آب: رویا
سکوت و تنهایی
دو جانور کوچکی است که ماه بدیشان راه مینماید،
دو جانور کوچک که از چشمان تو مینوشند،
از آبهای نهانت.
اگر چشمانت را بگشایی
شب دروازههای مُشک را باز میگشاید
قلمرو پنهان آبها آشکار میشود از نهفت ِ شب ِ جاری،
و اگر چشمانت رابربندی
ادامه شعر
کپی رایت © 2024 اِکولالیا – آرشیو شعر جهان
طراحی توسط Anders Noren — بالا ↑