اِکولالیا - آرشیو شعر جهان

لیست شاعران

دسته بندی اشعار شعر (صفحه 117 از 202)

جبران خلیل جبران

من به پایان آنچه خواهی گفت رسیده ام

گاهی
تو حتی لب به سخن نگشوده ای
و من به پایان آنچه خواهی گفت رسیده ام

اکولالیا | #جبران_خلیل_جبران

شل سیلور استاین

عاشق بودن بهتر است یا عاشق نبودن؟

آیا ماجرای عمه مرا شنیده اید ؟
عمه من همیشه تنها بود
خیلی هم زیاد گریه می کرد
همه می گفتند علتش این است که هیچ وقت عاشق نشده
بعد عمه ام عاشق شد
اما حالا بازهم گریه می کند
چون می ترسد معشوقش ترکش کند
حالا نمی دانم عاشق بودن بهتر است یا عاشق نبودن ؟
ادامه شعر

دنیس بروتوس

زعفران و ترنج و خون

زعفران و ترنج و خون
این چنین
در سپیده‌دمان پیش در آسمان نشت می‌کردند.
در کامیون ارتشی به سوی زندان رفتن
از میان میله‌ها روز جزیره را نگریستن
و چه بسیار روزها پیش از آن.
خشمی سرخ از ذهنم برون می‌تراود
چون جویباری از خون
آه، رفیقانم کی به‌خود خواهند آمد؟
ادامه شعر

جبران خلیل جبران

اینک تو کجا هستی ای یار من

اینک تو کجا هستی ای یار من
آیا به مانند نسیم شب زنده داری می‌کنی ؟
آیا ناله و فریاد دریاها را می‌شنوی ؟
و آیا به ضعف و خواری من می‌نگری ؟
و از شکیبایی‌ام آگاهی ؟
کجا هستی ای زندگی من
اینک تاریکی مرا در آغوش گرفت و اندوه بر من غلبه یافت
در هوا لبخند بزن تا زنده شوم
ادامه شعر

شل سیلور استاین

من دوستت دارم

خدا هرکسی را که مثل من خوب باشد
دوست دارد
اما هر کسی را که مثل تو بد باشد
دوست ندارد
اما من تو را با همه بدی ات دوست دارم
چون دلم برایت می سوزد
وقتی می بینم هیچ کس دوستت ندارد
ادامه شعر

جبران خلیل جبران

اولین شاعر جهان

اولین شاعر جهان
حتماً بسیار رنج برده است
آنگاه که تیر و کمانش را کنار گذاشت
و کوشید برای یارانش
آنچه را که هنگام غروب خورشید احساس کرده
توصیف کند
و کاملاً محتمل است که این یاران
آنچه را که گفته است
به سخره گرفته باشند
ادامه شعر

جبران خلیل جبران

مُزد عاشقی

مُزد عاشقی
رنج است
اما این رنج
روشنی می بخشد
از دلی عاشق
که می شکند
موسیقی و ترانه می تراود
ادامه شعر

شل سیلور استاین

چشمانش، گرمترین پناهگاه جهان است

وقتی در شب راه می‌رفتم
و در جستجوی پناهگاه گرمی بودم
از کنارم گذشت
گفتم :
هی نگاه کن ! روی مژه‌هایت دانه‌های برف ریخته است
و او گفت :
این برف نیست
پرهای بالشی است که خدا در آسمان تکانده است
و سپس لبهای خندانش را گشود
تا برفی را فوت کند
و ما هر دو خندیدیم
بعد به چشمانش نگاه کردم
و دیدم که چشمانش ، گرمترین پناهگاه جهان است
ادامه شعر

جبران خلیل جبران

تنهایی ترجیح من است

تنهایی را ترجیح بده به تن هایی که
روحشان با دیگریست
تنهایی تقدیر من نیست
ترجیح من است
ادامه شعر

شل سیلور استاین

رویایی که دیشب دیدم

می خواهم رویایی که دیشب دیدم
بردارم و تو فریزر بگذارم
اونوقت یه روزی در آینده ی دوروقتی پیرمردی مو خاکستری شدم
درش می آرم و گرمش می کنم
و پاهای پیر و سردمو
با گرمی خوبش مداوا می کنم
ادامه شعر

Olderposts Newerposts

کپی رایت © 2025 اِکولالیا – آرشیو شعر جهان

طراحی توسط Anders Norenبالا ↑

×