اِکولالیا - آرشیو شعر جهان

لیست شاعران

دسته بندی اشعار شعر (صفحه 163 از 202)

چارلز بوکوفسکی

دیر آمدن

باید باور کنیم
تنهایی
تلخ ترین بلای بودن نیست
چیزهای بدتری هم هست
روزهای خسته‌ای
که در خلوت خانه پیر می شوی
و سالهایی
که ثانیه به ثانیه از سر گذشته است
تازه
تازه پی می بریم
که تنهایی
تلخ ترین بلای بودن نیست
چیزهای بدتری هم هست:
دیر آمدن
دیر آمدن

اکولالیا | #چارلز_بوکوفسکی

شمس لنگرودی

زنده‌باشی کبوتر آرام ما

در سایه‌ی هر کلاهی
کبوتر جادوگری است
و زیر بغ بغوی هر کبوتر آرام
رودخانه‌یی
سربازان فراری را به جبهه‌ی جنگ می‌برد.
سربازان ترانه‌ی میهنی می‌خوانند
شلیک می‌کنند
می‌میرند.
زنده‌باشی کبوتر آرام ما
زنده باشی
همه‌مان را
زنده زنده
تحویل پاسگاه پلیس داده‌ئی.

اکولالیا | #شمس_لنگرودی
از شعرهای منتشر نشده کتاب صبح آفتابی‌تان به‌خیر گرگ برفی

چارلز بوکوفسکی

مرد و زن

هوای خوب
مثل
زن خوب است
همیشه نیست
زمانی که هم است
دیرپا نیست
مرد اما
پایدار تر است
اگر بد باشد
می تواند مدت ها بد بماند
و اگر خوب باشد
به این زودی بد نمی شود
اما زن عوض می شود
ادامه شعر

فاضل نظری

عقل بیهوده سر طرح معما دارد

عقل بیهوده سر طرح معما دارد
بازی عشق مگر شاید و اما دارد

با نسیم سحری دشت پر از لاله شکفت
سر سربسته چرا اینهمه رسوا دارد

در خیال آمدی و آینه ی قلب شکست
آینه تازه از امروز تماشا دارد

بس که دلتنگم اگر گریه کنم می گویند
قطره ای قصد نشان دادن دریا دارد

تلخی عمر به شیرینی عشق آکنده است
چه سر انجام خوشی گردش دنیا دارد

عشق رازیست که تنها به خدا باید گفت
چه سخن ها که خدا با من تنها دارد

اکولالیا | #فاضل_نظری

سید علی صالحی

چمدان

چقدر برای بستن چمدان و خاموشی چراغ
بهانه آورده بود!
کلید کهنه در دستش بود و
باز پی چیزی شبیه بستن گریه به باران می‌گشت.
انگار هیچ میل روشنی به امکان تشنگی نداشت،
از آب‌ها، آینه‌ها،‌ آدمیان وُ
آرزوهای دورشان بریده بود،
نگران می‌نمود،
یک‌جوری دلواپس گلدان یاس و ابایی و نیلوفر،
هی در مرور یکی دو خاطره … قدم می‌زد،
حتی قدم‌های خسته‌اش را
تا کنار جدول شکسته‌ی کوچه شمرد،
یک لحظه آمد که برگردد
یک لحظه ماند و گمان کرد
عطسه‌ی دور ستاره‌ای شنیده است.
انگار چشم به راه کسی
پی کتابی
چرایی چیزی
هنوز نگران گم‌شدن گوشواره‌های دریا بود.
این بار جور دیگری روی دریا را بوسید،
یکی دو آدینه مانده به آخر آبان بود
گفت: با آن که رفتنِ همیشه‌ی ما
با خواب‌ نیامدن یکی‌ست،
اما من دوباره نزد نزدیکترین کسان خود برمی‌گردم.
ادامه شعر

چارلز بوکوفسکی

ما دیوانه ایم

تمومِ هم سایه ها فکر می کنن
ما دیوانه ییم
ما هم فکر می کنیم اونا
دیوونه ان
هم ما و هم اونا
درست فکر می کنیم

اکولالیا | #چارلز_بوکوفسکی

شل سیلور استاین

اگه‌ می‌خوای‌ زنم‌ بشی‌

اگه‌ می‌خوای‌ زنم‌ بشی‌
بایس‌ این‌ کارا رُ بکنی‌
بایس‌ یاد بگیری‌ چه‌جوری‌ خوراک‌ مرغ‌ خوشمزه‌ بپزی‌،
سوراخای‌ جورابام‌ بدوزی‌،
کاری‌ نکنی‌ عصبانی‌ بشم‌،
یه‌ راه‌ واسه‌ خاروندن‌ پشتم‌ پیدا کنی‌،
کفشام‌ همیشه‌ تمیز برّاق‌ نگه‌ داری‌،
وقتی‌ خوابم‌ برگای‌ رو چمن‌ با چنگک‌ برداری‌،
وقتی‌ برف‌ میاد بلن‌شی‌ سر راهم‌ پارو کنی‌،
وقتی حرف‌ می‌زنم‌ جیکت‌ درنیاد،
وقتی‌…
هی‌!
کجا داری‌ درمیری‌؟

اکولالیا | #شل_سیلور_استاین

عباس کیارستمی

به تنهایی

چه دشوار است
تماشای قرص ماه
به تنهایی

اکولالیا | #عباس_کیارستمی

شمس لنگرودی

تو پر کشیدی

باد می وزید
که تو پر کشیدی
شاد بودید
هم تو
هم شکارچی گنگی
که از سر اتفاق
در سایه ی شاخه ها می گذشت

اکولالیا | #شمس_لنگرودی

عباس کیارستمی

کابوس

هزاران کودک عریان
در برف
کابوس شب زمستانی

اکولالیا | #عباس_کیارستمی

Olderposts Newerposts

کپی رایت © 2025 اِکولالیا – آرشیو شعر جهان

طراحی توسط Anders Norenبالا ↑

×