اِکولالیا - آرشیو شعر جهان

لیست شاعران

دسته بندی اشعار شل سیلور استاین (صفحه 2 از 4)

شل سیلور استاین

امیدوارم که در قلب تو باشم

بیرون پناهگاهت می مانم و درون را نگاه می کنم
درحالیکه در اطرافم ، از هر سو ، بمب می ریزند
تو در داخل پناهگاهت چقدر سرحال و در امان و خوشحال بنظر می آیی
آیا گفته بودم که من به این چیزها توجه می کنم ؟
آیا گفته بودم که چه شگفت آور هستی و چقدر ناراحتم که از هم جدا شده ایم ؟
عزیزم ، من بیرون پناهگاه تو ایستاده ام
اما امیدوارم که در قلب تو باشم
ادامه شعر

شل سیلور استاین

لطفاً دوستم نداشته باش

برای اینکه دوستم داشته باشی
هر کاری بگویی می کنم
قیافه ام را عوض می کنم
همان شکلی می شوم که تو می خواهی
اخلاقم را عوض می کنم
همان طوری می شوم که تو می خواهی
حتی صدایم را عوض می کنم
همان حرفهایی را می زنم که تو می خواهی
اصلاً اسمم را هم عوض می کنم
هر اسمی که می خواهی روی من بگذار
خب حالا دوستم داری ؟
ادامه شعر

شل سیلور استاین

عاشق بودن بهتر است یا عاشق نبودن؟

آیا ماجرای عمه مرا شنیده اید ؟
عمه من همیشه تنها بود
خیلی هم زیاد گریه می کرد
همه می گفتند علتش این است که هیچ وقت عاشق نشده
بعد عمه ام عاشق شد
اما حالا بازهم گریه می کند
چون می ترسد معشوقش ترکش کند
حالا نمی دانم عاشق بودن بهتر است یا عاشق نبودن ؟
ادامه شعر

شل سیلور استاین

من دوستت دارم

خدا هرکسی را که مثل من خوب باشد
دوست دارد
اما هر کسی را که مثل تو بد باشد
دوست ندارد
اما من تو را با همه بدی ات دوست دارم
چون دلم برایت می سوزد
وقتی می بینم هیچ کس دوستت ندارد
ادامه شعر

شل سیلور استاین

چشمانش، گرمترین پناهگاه جهان است

وقتی در شب راه می‌رفتم
و در جستجوی پناهگاه گرمی بودم
از کنارم گذشت
گفتم :
هی نگاه کن ! روی مژه‌هایت دانه‌های برف ریخته است
و او گفت :
این برف نیست
پرهای بالشی است که خدا در آسمان تکانده است
و سپس لبهای خندانش را گشود
تا برفی را فوت کند
و ما هر دو خندیدیم
بعد به چشمانش نگاه کردم
و دیدم که چشمانش ، گرمترین پناهگاه جهان است
ادامه شعر

شل سیلور استاین

رویایی که دیشب دیدم

می خواهم رویایی که دیشب دیدم
بردارم و تو فریزر بگذارم
اونوقت یه روزی در آینده ی دوروقتی پیرمردی مو خاکستری شدم
درش می آرم و گرمش می کنم
و پاهای پیر و سردمو
با گرمی خوبش مداوا می کنم
ادامه شعر

شل سیلور استاین

امشب می‌خواهم ماه را شکار کنم

یک تور ماه‌گیری ساخته‌ام
امشب می‌خواهم ماه را شکار کنم
آن را دور سرم چرخ خواهم داد
و قرص بزرگ ماه را خواهم گرفت
فردا نگاهی به آسمان بکن
اگر ماه در آن ندیدی
بدان که آخر سر شکارش کردم
و انداختمش توی تور
اما اگر ماه هم‌چنان می‌درخشید
یک ذره پایین‌تر را نگاه کن
ادامه شعر

شل سیلور استاین

هیچ کس مرا دوست ندارد

هیچ کس مرا دوست ندارد
هیچ کس به من توجه نمی کند
هیچ کس برایم هلو و گلابی نمی خرد
هیچ کس به من شیرینی و نوشابه نمی دهد
هیچ کس به شوخیهای من نمی خندد
هیچ کس موقع دعوا به من کمک نمی کند
هیچ کس برایم مشق نمی نویسد
هیچ کس دلش برایم تنگ نمی شود
هیچ کس برایم گریه نمی کند
هیچ کس نمی داند که چه بچه خوبی هستم
اگر کسی از من بپرسد که بهترین دوستم کیست
توی چشمش نگاه می کنم و می گویم : هیچ کس
ولی امشب خیلی ترسیدم
آخه بلند شدم دیدم هیچ
ادامه شعر

شل سیلور استاین

برای همیشه با هم دوست باشیم

راهی کشف کرده ام
که برای همیشه با هم دوست باشیم
این راه
خیلی ساده است
هرچه من می گویم
انجام بده
ادامه شعر

شل سیلور استاین

کی می‌داند صلح کجاست ؟

خوب گوش کنید بچه‌ها
کبوتر نماد صلح است
برای همین ما در اینجا یک عالم کبوتر داریم
فقط یک چیز کم داریم و آن صلح است
حالا کی می داند صلح کجاست؟

اکولالیا | #شل_سیلور_استاین

Olderposts Newerposts

کپی رایت © 2024 اِکولالیا – آرشیو شعر جهان

طراحی توسط Anders Norenبالا ↑

×