نمیدانند آنهایی که تنها نیستند
سکوت چگونه انسان را به هراس میاندازد
انسان چگونه با خودش حرف میزند
کسی که در حسرت یکدل است
چگونه به سمت آینهها میدود،
نمیدانند
اکولالیا | #اورهان_ولی
ترجمه از #مجتبی_نهانی
نمیدانند آنهایی که تنها نیستند
سکوت چگونه انسان را به هراس میاندازد
انسان چگونه با خودش حرف میزند
کسی که در حسرت یکدل است
چگونه به سمت آینهها میدود،
نمیدانند
اکولالیا | #اورهان_ولی
ترجمه از #مجتبی_نهانی
روزهایی که
سودای عشق
در سر داشتم
عادت به نوشتن شعر
نداشتم
با این حال
زیباترین شعرم را
روزی نوشتم
که عاشق اش بودم
ادامه شعر
اورهان ولی کانیک در ۱۳ آوریل ۱۹۱۴ میلادی در استانبول متولد شد. پدرش محمدولی کانیک، کلارینتنواز و رهبر ارکستر سازهای بادی ریاست جمهوری را بر عهده داشت. مادرش از خانوادهای
ادامه شعر
وقتی داشتیم دُم بادبادکی را می چسباندیم
که با هم درستش کرده بودیم
تپش قلب کوچکت را می دیدم
حتا از فکرم هم نمی گذشت
که احساساتم را به تو بگویم
آیا هنوز در قید حیاتی؟
اکولالیا | #اورهان_ولی
از کتاب رنگ قایق ها مال شما
ترجمه از #شهرام_شیدایی
تمام زن های زیبا فکر کرده بودند
که هر شعر عاشقانه ای که نوشتم
برای آنها نوشته شده.
و من دائما اذیت می شدم
از این که نوشته هایم
آن ها را بیهوده به خود مشغول کرده.
اکولالیا | #اورهان_ولی
ترجمه از #شهرام_شیدایی
احتمالا در این لحظه او،
نزدیک بروکسل است
کنار یک دریاچه
دارد به ادیت آلمِرا فکر می کند.
ادیت آلمِرا
ویولن اولِ یک ارکستر کولی ست
که در کافه شانتان ها
عشق جمع می کنند.
ادامه شعر
به طرف کشتی سازی که می روی
دریا را خواهی دید
دست و پایت را گم نکن
اکولالیا | #اورهان_ولی
ترجمه: #شهرام_شیدایی
از مجموعه: رنگ قایق ها مالِ شما
کپی رایت © 2024 اِکولالیا – آرشیو شعر جهان
طراحی توسط Anders Noren — بالا ↑