باید به فکر تنهایی خودم باشم
دست خودم را میگیرم و
از خانه بیرون میزنیم
در پارک
به جز درخن
هیچ کس نیست
روی تمام نیمکتهای خالی مینشینیم
تا پارک
از تنهایی رنج نبرد
دلم گرفته
یاد تنهایی اتاق خومان میافتم
ادامه شعر
باید به فکر تنهایی خودم باشم
دست خودم را میگیرم و
از خانه بیرون میزنیم
در پارک
به جز درخن
هیچ کس نیست
روی تمام نیمکتهای خالی مینشینیم
تا پارک
از تنهایی رنج نبرد
دلم گرفته
یاد تنهایی اتاق خومان میافتم
ادامه شعر
بوسیدمش
دیگر هراس نداشتم
جهان پایان یابد
من از جهان سهمم را گرفته بودم
اکولالیا | #احمدرضا_احمدی
چنان چشمانش
به چشمان من شباهت داشت
که ما در آینه یکدیگر را
گم میکردیم
اکولالیا | #احمدرضا_احمدی
یک بار دیگر برای همیشه نامت را به ما بگو
بگو هنوز باران می بارد
و تو هنوز راه رفتن در باران را دوست داری
اکولالیا | #احمدرضا_احمدی
آماده بودم
در صبح
برای ریختن باران در لیوان
گریه کنم
اکولالیا | #احمدرضا_احمدی
از حدس و گمانهای تو ویران نمیشوم
مرا نام تو کفایت میکند
تا در سرما و بوران
زمان و هفته را نفی کنم
مرا
که میدانی
نه قایق است، نه پارو
بر تو خجسته باشد
گیلاسهایی را
که بر گیسوان آویختهای
ادامه شعر
ریرا …!
همگان به جستجوی خانه میگردند،
من کوچهی خلوتی را میخواهم
بی انتها برای رفتن
بی واژه برای سرودن
و یادهای سالی غریب
که از درخت گفتن
هزار بوسهی پاسخ میطلبید!
ادامه شعر
من بسیار گریستهام
هنگام که آسمان ابر است
مرا نیت آن است
که از خانه بدون چتر بیرون باشم.
من بسیار زیستهام
اما اکنون مراد من است
که از این پنجره برای باری
جهان را آغشته به شکوفههای گیلاس بیهراس
بیمحابا
ببینم
این خوابها که در این اتاق آشفته است
مدام مرا با شتاب از خانه بیرون میبرد
بندرت از پنجره کوچه را نگاه میکنم
که ولگردان یک دیگر را
پند میدهند که امروز برای
ماندن در کوچه کافی است.
در ژرفای درهی داغستان
گرمای ظهر بود و
من
ناجُنب به زخم گلولهای
افتاده بودم
از شکاف عمیق سینهام
هنوز بخار برمیخواست
و خونم
قطره قطره سر ریز میکرد
افتاده بودم تنها
بر شنهای دره
و مرا صخره های بلند در میان داشت
آفتاب به شعلهی سوزانش
بر تارک آنها میتابید
و بر من هم
که در خواب مرگ بودم
آتش میپاشید
پس آنگاه به رؤیا دیدم
چراغ های تابانی را
بر سفرهی سوری که در دیارانم به پا بود
و در پوشش گلها، زنانی آمدند
ادامه شعر
سخت تو فکر تو
سوار اتوبوس شدم،
۳۰ سنت کرایه را دادم و از راننده
۲ تا بلیت خواستم،
پیش از آنکه یادم بیاد
تنها هستم.
کپی رایت © 2025 اِکولالیا – آرشیو شعر جهان
طراحی توسط Anders Noren — بالا ↑