اگر مرا ببوسی
و اگر من چشم در چشم تو شوم
میترسم از ویرانیام
نگاه تو چون شرارهای است
که ناگهان
شعله ور میشود
و من
به زندگانی بلند گل سرخی فکر میکنم
ادامه شعر
اگر مرا ببوسی
و اگر من چشم در چشم تو شوم
میترسم از ویرانیام
نگاه تو چون شرارهای است
که ناگهان
شعله ور میشود
و من
به زندگانی بلند گل سرخی فکر میکنم
ادامه شعر
اگر به جای این قلب در هم شکسته ی غمگین
سبکبالی دختر بچهای را داشتم
و اگر به جای خون
در رگهایم آبی پاک جریان داشت
خاطرات بی معنا و لوس گذشته را
ازتن بیرون میآوردم
و خودم را در تو غرق میکردم
در تویی که مرد من شدهای
من پربارترین قصه های سرزمینم را
که هرگز به ثمر نمینشیند را
به تو مدیونم
من همچون زنبوری
که شهدش را به گلهایش مدیون است
کلماتم را به تو مدیونم
ادامه شعر
زمانی که عاشقی ، زنده ای
شاید بد ، شاید خوب
اما زنده ای
و خواهی مرد اگر دست از عاشقی برداری
نابود خواهی شد اگر عاشقی نکرده باشی
اگر عشق تو را رنجاند
مراقب زخم هایت باش
باورشان داشته باش
چرا که زنده ای
ادامه شعر
کپی رایت © 2024 اِکولالیا – آرشیو شعر جهان
طراحی توسط Anders Noren — بالا ↑