جدائی تاریک است و گس
سهم خود را از آن میپذیرم ، تو چرا گریه میکنی ؟
دستم را در دست خود بگیر و بگو که در یادم خواهی بود
قول بده سری به خوابهایم بزنی
من و تو چون دو کوه ، دور از هم جدا از هم
نه توان حرکتی نه امید دیداری
آرزویم اما این است که
عشق خود را با ستارههای نیمه شبان به سویم بفرستی
ادامه شعر