هوای عشق رسیده است تا حوالی من
اگر دوباره ببارد به خشک سالی من
مگرکه خواب و خیالی بنوشدم ورنه
که آب می خورد از کاسه ی سفالی من؟
همیشه منظرم از دور دیدنی تر بود
خود اعتراف کنم بوریاست قالی من
مرا مثال به چیزی که نیستم زده اند
خوشا به من؟نه! خوشا بر من مثالی من
به هوش باش که در خویشتن گم ات نکند
هزار کوچه ی این شهرک خیالی من
ادامه شعر