روز اول که نامم را بر زبان راندی
آن شب
از گوشهایم خون جاری شد
با عجله از خانه بیرون زدم
و ساعتها در پی تو گشتم
اگر پیدایت می کردم
به تو شلیک می کردم
و پس از مرگت لبهایت را می بوسیدم
و برای اینکه میکروب به تو سرایت نکند
تنتروید به دهانم میمالیدم
و تمام داروخانه های شهر به من میخندیدند
خدا لعنتم کند
ادامه شعر