تو چه دوست داشتنی هستی ای زن!
علیالخصوص
زمانی که در فاصلهی دو شکنجه به خوابم میآیی.
قلبم البته تندتر میزند
اما نمی دانم
آیا بهدلیلِ این رویای سبز شکوفان است؟
یا به دلیلِ شکنجهای که در انتظار شانههای لرزان؟
همیشه از خود میپرسم:
چرا لحظاتی را که با تو نبودم با تو نبودم؟
و در فاصلهی دو شکنجه
این پرسش پیوسته در برابرم مثل نگاه مرموزی میایستد: