اگر به جای این قلب در هم شکسته ی غمگین
سبکبالی دختر بچهای را داشتم
و اگر به جای خون
در رگهایم آبی پاک جریان داشت
خاطرات بی معنا و لوس گذشته را
ازتن بیرون میآوردم
و خودم را در تو غرق میکردم
در تویی که مرد من شدهای
من پربارترین قصه های سرزمینم را
که هرگز به ثمر نمینشیند را
به تو مدیونم
من همچون زنبوری
که شهدش را به گلهایش مدیون است
کلماتم را به تو مدیونم
ادامه شعر