افسونِ عشق‌ها و آرزو‌ها و افتخارات
چه کوتاه
نوازشگرمان بود
سرخوشی‌های جوانی رفتند
چونان خواب و
غبارِ سپیده‌دم
امّا به زیر جور سیطره‌ی تقدیر
اشتیاق
هنوز در ما شعله‌ور است
گوشِ جان به آوای میهن‌مان داریم
و دقایق مقدس آزادی را
با شکنجه‌ی اُمید
چشم به راهیم
آن‌گونه که عاشقِ جوان
لحظه‌ی میعادش را بپاید
مادام که زنده‌ایم
جان‌هامان را با آزادی گرما می‌بخشیم
ادامه شعر