اِکولالیا - آرشیو شعر جهان

لیست شاعران

دسته بندی اشعار شاعران عرب (صفحه 19 از 22)

نزار قبانی

عهد کردم

عهد کردم
که هیچ شبی به تو زنگ نزنم
و به تو فکر نکنم ، وقتی بیمار می‌شوی
و دلواپست نباشم
و گلی نفرستم
و دستانت را نبوسم
و شبی زنگ زدم، بر خلاف میلم
و گل فرستادم، بر خلاف میلم
و وسط دیدگانت را بوسیدم ، تا سیر شدم
عهد کردم که نه
و وقتی به حماقتم پی بردم خندیدم
ادامه شعر

نزار قبانی

آدم حسودی هستم

همه ی آنهایی که مرا می شناسند
میدانند چه آدم حسودی هستم
و همه ی آنهایی که تو را می شناسند
لعنت به همه آنهایی که تو را می شناسند

اکولالیا | #نزار_قبانی

نزار قبانی

هنگام‌ شنیدن‌ نامت‌

قول‌ داده‌ام‌،
هنگام‌ شنیدن‌ نامت‌ بی‌خیال‌ باشم‌
از این‌ قول‌ درگُذر
چرا که‌ با شنیدن‌ نامت‌
صبر ایوب‌ را کم‌ دارم‌
برای‌ فریاد نزدن‌

اکولالیا | #نزار_قبانی

نزار قبانی

این نامه ی آخر است

این نامه ی آخر است
پس از آن نامه یی وجود نخواهد داشت
این واپسین ابر پر باران خاکستری ست
که بر تو می بارد
پس از آن دیگر بارانی وجود نخواهد داشت

این جام آخر شراب است بانو
و دیگر نه از مستی خبری خواهد بود
نه از شراب

آخرین نامه ی جنون است این
آخرین سیاه مشق کودکی
دیگر نه ساده گی کودکی را به تماشا خواهی نشست
نه شکوه جنون را

دل به تو بستم گل یاس ِ دلپذیر
چون کودکی که از مدرسه می گریزد
و گنجشک ها و شعرهایش را
در جیب شلوارش پنهان می کند

من کودکی بودم
گریزان و آزاد
بر بام شعر و جنون
اما تو زنی بودی
با رفتارهای عامیانه
زنی که چشم به قضا و قدر دارد
و فنجان قهوه
و کلام فالگیران
زنی رو در روی صف خواستگارانش

افسوس
از این به بعد در نامه های عاشقانه
نوشته های آبی نخواهی خواند

در اشک شمع ها
و شراب نیشکر
ردی از  من نخواهی دید

از این پس در کیف نامه رسان ها
بادبادک رنگینی برای تو نخواهد بود

دیگر در عذاب زایمان کلمات
و در عذاب شعر حضور نخواهی داشت
جامه شعر را بدر آوردی
خودت را بیرون از باغهای کودکی پرتاب کردی
و بدل به نثر شدی

اکولالیا | #نزار_قبانی

نزار قبانی

ساده‌دلانه گمان می‌کردم

ساده‌دلانه گمان می‌کردم
تو را در پشت سر رها خواهم کرد
در چمدانی که باز کردم، تو بودی
هر پیراهنی که پوشیدم
عطرِ تو را با خود داشت
و تمام روزنامه‌های جهان
عکس تو را چاپ کرده بودند

اکولالیا | #نزار_قبانی

سعاد الصباح

شهری که عاشقت شدم آن‌جا

خیال می‌کنم
شهرهای دنیا
نقطه‌هایی خیالی‌اند
روی نقشه‌ی جغرافیا
همه‌ی شهرها
جز یک شهر
شهری که عاشقت شدم آن‌جا
شهری که خانه‌ی من شد بعد از تو

اکولالیا | #سعاد_الصباح

نزار قبانی

بگو دوستم‌ داری‌

بگو دوستم‌ داری‌ تا شعرهایم‌ بجوشند
و واژگانم‌ الهی‌ شوند
عاشقم‌ باش‌ تا با اسب‌ به‌ فتح‌ِ خورشید بروم‌
دل دل نکن‌
این‌ تنها فرصت من‌ است‌ تا بیاموزم‌
و بیافرینم

اکولالیا | #نزار_قبانی

غاده السمان

برایت نامه های عاشقانه می نویسم

بامدادان بر جایگاهی سنگی می نشینم
و برایت نامه های عاشقانه می نویسم
با قلمی از پر جغد
که آن را در دواتی
در دوردست فرو می برم
دواتی ملقب به دریا
دستم را برای دست دادن با تو دراز می کنم
اما تو ساحل دیگر دریایی، در آفریقا،
ادامه شعر

غاده السمان

اگر چشمانت سرنوشت من نباشد

جهان پیشینم را انکار می‌کنم
جهان تازه‌ام را دوست نمی‌دارم
پس گریزگاه کجاست؟
اگر چشمانت سرنوشت من نباشد

اکولالیا | #غاده_السمان
ترجمه از #عبدالحسین_فرزاد – کتاب ابدیت، لحظه عشق

نزار قبانی

تو که‌ هستی‌

تو که‌ هستی‌؟ ای‌ زن‌
از کدام‌ کلاه‌ شعبده‌ بیرون‌ پریده‌یی‌؟
هر که‌ گفت‌ نامه‌یی‌ از نامه‌های‌ عاشقانه‌ی‌ تو را دزدیده‌
دروغ‌ می‌گوید
هر که‌ گفت‌ دست‌بندی‌ مطّلا را از صندوقت‌ به‌ یغما برده‌
دروغ‌ می‌گوید
هر که‌ گفت‌ عطر تو را می‌شناسد،
یا نشانی‌اَت‌ را می‌داند، دروغ‌ می‌گوید
هرکه‌ گفت‌ شبی‌ را با تو در هتلی‌
یا تماشاخانه‌یی‌ سر کرده‌، دروغ‌ می‌گوید
دروغ‌ دروغ‌ دروغ‌
تو موزه‌یی‌ هستی‌ که‌ در تمام‌ِ روزهای‌ هفته‌ تعطیل‌ است‌
تعطیل‌ برای‌ تمام‌ مردان‌ جهان‌،
در همه‌ی‌ روزهای‌ سال‌

اکولالیا | #نزار_قبانی
ترجمه: یغما گلرویی

Olderposts Newerposts

کپی رایت © 2025 اِکولالیا – آرشیو شعر جهان

طراحی توسط Anders Norenبالا ↑

×