اِکولالیا - آرشیو شعر جهان

لیست شاعران

شاعران زن جهان

دسته بندی اشعار غاده السمان (صفحه 1 از 4)

غاده السمان، نویسنده، شاعر و متفکر اهل سوریه، در سال ۱۹۴۲ میلادی در دمشق به دنیا آمد . پدرش دکتر احمد السمان، رییس دانشگاه سوریه و وزیر آموزش و پرورش بود . نخستین تجربه های غاده السمان ، با تشویق ها و نظارت پدرش در نوجوانی به چاپ رسید . مادرش در سنین ابتدایی زندگی غاده السمان از دنیا رفت و پس از آن غاده مورد توجه بیشتری از سوی پدرش قرار گرفت. غاده با وجود این مشکلات تحصیلاتش را سرسختانه ادامه داد و لیسانس ادبیات انگلیسی اش را از دانشگاه سوریه گرفت.
ادامه شعر

غاده السمان

هزار سال است که دوست‌ات می‌دارم!

هزار سال است که دوست‌ات می‌دارم!
من، چونان تو،
از نخستین گزش، به عشق ایمان نمی‌آورم،
اما می‌دانم که ما پیش‌تر،
یک‌دیگر را دیدار کرده‌ایم،
به روزگاران، در میان افسانه‌ای راستین.

و ما دو چهره، یک‌دیگر را در آغوش فشردیم،
بر گستره‌ی آب‌های ابدی.
سایه‌ات، پیوسته، به سایه‌ی من می‌پیوندد
در گذر روزگاران
در میان آینه‌های ازلی و مرموز عشق
من هم‌واره از تو سرشارم،
در خلوت قرن‌های پیاپی…

ادامه شعر

غاده السمان

محو کننده

شب من 
با نوشتن نامه های عاشقانه 
برای تو 
می گذرد؛ 
و سپس 
روز من 
با محو کردن هرکدام ، 
سپری می شود؛ 
کلمه به کلمه
و در این میان 
قطب نمای زرین من 
چشم های تو است ؛ 
که  به سمت دریای جدایی 
اشاره می کند

غاده السمان

بوف سرکش

چرا می نویسم ؟ 
شاید به این سبب ، 
که این الفبای من است 
آنچه انتقام خود را 
از این زمانه ی سرکش میگیرد
از آنها که 
کفش هایشان را با جوهر 
من برق می اندازند
درنظرم، 
این شراب ‌ِآبی  رنگ 
که بر کاغذمن سرازیر شده ، 
خون الفبا است
بگیر آن را  ….بنوش
که جوهر ، 
شرابِ متانت است

غاده السمان

در میان انگشتان‌ات

آهسته
آرام، دست‌ات را بر من بگذار
و همچون روزگارت
مرا سخت مفشار
که در میان انگشتان‌ات درهم می‌شکنم
بیش از این نزدیک میا
بیش از این دور مرو.

غاده السمان

ترس

می‌ترسم! 
آنگاه که بیش از حد 
در آینه‌ی شکسته 
خیره می‌شوم ! 
شاید، 
چرا که ،آینه‌های شکسته 
انعکاسی است 
از چهره‌های واقعی ِدرون ما! 
گویی امروز ، 
زمانه‌ی چیزهای درهم شکسته است! 

غاده السمان

آینه‌های شکسته

میترسم!
آنگاه که بیش از حد
در آینهی شکسته
خیره میشوم !
شاید،
چرا که ،آینههای شکسته
انعکاسی است
از چهرههای واقعی ِدرون ما!
گویی امروز ،
زمانهی چیزهای درهم شکسته است!

غاده السمان

به من بیاموز

به من بیاموز
چگونه عطر به گل سرخ‌اش باز می‌گردد
تا من به تو بازگردم
مادر!
به من بیاموز
چگونه خاکستر،دوباره اخگر می‌شود
و رودخانه، سرچشمه
و آذرخش‌ها، به ابر
و چگونه برگ‌های پاییز دوباره به شاخه‌ها
باز می‌گردد
تا من به تو بازگردم
آنگه که صدای تو را می‌شنوم
می‌پندارم
که می‌توانم دیگر بار از تو شعله‌ور شوم
و بر مدخل کشت‌زاران‌ات،
بارها و بارها جان دهم
اینجا هر انچه برای من آزار دهنده است
یافت نمی‌شود.

ادامه شعر

غاده السمان

زیبایی‌شناسی خیانت

دوست می‌دارم، خیانت‌هایت را
که به من روا می‌داری،
زیرا تایید می‌کند که زنده‌ای،
و از دروغ و نقاب پوشیدن،
ناتوان

مرا نقاب‌ها به درد می‌آورد
بیش از به درد آوردن خیانت!
دوست می‌دارم، زان روی
که پُرتناقضی.
زان روی که بیش از یک مرد هستی.
زان روی که طبایعی هستی،
همه درون یک لحظه‌ی پُرلهیب.
دوست می‌دارم آزار دادنِ معصومت را که به من روا می‌داری،
و دندان‌های نیت را
که زشتیِ مکیدنِ خونم را،
ادراک نمی کند.

ادامه شعر

غاده السمان

می‌دانم که کجا زاده شدم

من فیلم نیستم
که تنها برای مردن به وطنش برمی‌گردد
من قورباغه نیستم
که وطنم قور قور شامکاه باشد
من ماهی نیستم که وطنش خیزاب است
هر جا که برود
من افعی نیستم، که هر سال پوست می‌اندازد
و از آن کیفی می‌سازد برای چسب وطنی تازه
من خرگوش نیستم که وطنش تناسل است
من سگ نیستم که شادمانه دم می‌جنباند
برای کسی که خوراکش می‌دهد
و از حرارت سرشارش می‌کند
و قلاده‌ای زرین در گردنش می‌اندازد

ادامه شعر

غاده السمان

ای که در بَرَم نیستی

ای که در بَرَم نیستی
شبت چگونه گذشت؟
شباهنگام به من اندیشیدی؟
کمی آه کشیدی؟
اشک در چشمت حلقه زد،
آماده گریه شد آیا؟
زندگانیِ بی تو چه ذوقی دارد؟
غذا و سخن و هوا چه معنی دارد؟
که من در گوشه‌یِ دور از این جهان گم شده و بر باد رفته‌ام…!

Olderposts

کپی رایت © 2024 اِکولالیا – آرشیو شعر جهان

طراحی توسط Anders Norenبالا ↑

×