عشق تو را بدل به فریادى مىکنم
اى که تنها تو را دوست مىدارم ــ
از ژرفاى تاریکْ مغاکى که در آن
دلام در افتاده است؛
اینجا غمین دنیایىست،
افقاش از جنس سُرب و ملال
و بر خیزابهاى شبهایش
کفر و خوف
دستادست
غوطه مىخورند.
خورشیدى یخین بر فراز شش ماه پرسه مىزند
و شش ماه دگر
همه شولاى تاریکىست گسترده
بر سردى خاک