به پرواز
شک کرده بودم
به هنگامی که شانه هایم
از توان سنگین بال
خمیده بود،
و در پکبازی معصومانه گرگ ومیش
شبکور گرسنه چشم حریص
بال می زد.
به پرواز شک کرده بودم من.

سحرگاهان
سحر شیری رنگی ِ نام بزرگ
در تجلی بود.
ادامه شعر