حزب‌ها می‌جگند
برای چاه نفت
مناره‌ی زرین
برای درختانی که
برگ‌هایشان صندلیست

من و تو صلح می‌کنیم
برای دریای عشق
آسمان پریدن
دشت‌های خندیدن

حزب‌ها توافق می‌کنند
برای دزدیدن نان
تقسیم خیانت
کشتن روزنامه‌نویس
ادامه شعر