اِکولالیا - آرشیو شعر جهان

لیست شاعران

دسته بندی اشعار شیرکو بیکس (صفحه 2 از 2)

شیرکو بیکس

روییدن از خاکستر

از آن صبحدم که مغرب زاده شد
شبی سیاه بود
از آفتاب آن روز
طالعی سنگین سر برآورد
از مصیبت
تنهایی زاده شد
و از بیست و چهارِ نیسان
پاییزی گوژ پشت سر برآورد
زمانه‌ای پیر و پکیده ورد زبانش
سرزمینی دارم
از همان کودکی
هلهله‌ها از آن چوبه‌های دار بود
کوچ شناسنامه اش بود و
ظلم پارویش
ودرخت‌هایش زخم شمشال داشتند
ادامه شعر

شیرکو بیکس

دیوار

روز بخیر
من نامم دیوار است
بر خیابانی عمومی بنا گشته‌ام
به طویلی بیزاری طولانیم و
به بلندای خشم نیز، بلند
هرآنچه شعار است آویزان تن من است
هرآنچه پوستر است،
بر تن من نقش می بندد
اما چه سود؛
از صد شعار،
شعاری نیست آموزه‌ای یادم دهد
از صد پوستر،
پوستری نیست دلخوشم کند
ادامه شعر

شیرکو بیکس

همدلی

غروب هنگام
کوری و کری و لالی
چند ساعتی
روی نیمکت باغچه‌ای
استوار و شاد و خندان
نشسته بودند
آنکه کور بود با چشم آنکه کر بود می‌دید و
آنکه کر بود با گوش آنکه لال بود می‌شنید و
آن نیز که لال بود،
با جنبیدن لب هردوتایشان،
گفته‌ها را درک می‌کرد
ادامه شعر

شیرکو بیکس

دختر عاشق روستا

سپیده‌دم بود
تنها خروسی دید
دختر عاشق روستا را
در کنج کاهدانی
چگونه سر بریدند
این بود که او
به لانه‌اش برگشت
سکوت کرد و پیمان بست
که دیگر سپیده‌دمان نخواند

اکولالیا | #شیرکو_بیکس

شیرکو بیکس

آه‌ سرزمین‌ من‌

در سرزمین‌ من‌
روزنامه‌ لال‌ به‌ دنیا می‌آید
رادیو کر
و تلویزیون‌ کور
و کسانی‌ که‌ طالب‌ سالم‌ زاده‌ شدن‌ این‌ همه‌ باشند را
لال‌ می‌کنند و می‌کشند
کر می‌کنند و می‌کشند
کور می‌کنند و می‌کشند
در سرزمین‌ من
آه‌ سرزمین‌ من‌

اکولالیا | #شیرکو_بیکس

Newerposts

کپی رایت © 2024 اِکولالیا – آرشیو شعر جهان

طراحی توسط Anders Norenبالا ↑

×