اِکولالیا - آرشیو شعر جهان

لیست شاعران

دسته بندی اشعار شل سیلور استاین (صفحه 3 از 4)

شل سیلور استاین

آنانی را که دوست می داریم

برخی وقت ها ما آدم هایی را دوست داریم که
دوستمان نمی دارند
همان گونه که آدم هایی نیز یافت می شوند که
دوستمان دارند ، اما ما دوستشان نداریم
به آنانی که دوست نداریم اتفاقی در خیابان بر می خوریم و
همواره بر می خوریم
اما آنانی را که دوست می داریم
همواره گم می کنیم و
هرگز اتفاقی در خیابان به آنان بر نمی خوریم
ادامه شعر

شل سیلور استاین

حالا نیست وقت مردن

پیش دکتر که رفتم
دستشو کرد تو حلقم
یه لنگه کفش در آورد
یه قایقى که آب برد
یه دونه زین دوچرخه
یه اسکیت که می چرخه
گفت:همه اینارو تو خوردى؟
خوب شد تا حالا نمردى!
حواست باشه به خوردن
حالا نیست وقت مردن

اکولالیا | #شل_سیلور_استاین
مترجم #ماریا_عربپور

شل سیلور استاین

به دنبال آبی

زن پوست آبی داشت
مرد هم
پس مرد صورتش را پنهان کرد
همانگونه که زن
آن دو تمام زندگی شان را به دنبال آبی گشتند،
از کنار هم گذشتند
و هیچ گاه ندانستند

اکولالیا | #شل_سیلور_استاین
ترجمه از #مهسان_احمدپور

شل سیلور استاین

از وقتی که دوستم مرا ترک کرده است

از وقتی که دوستم مرا ترک کرده است
کاری ندارم به جز راه رفتن
راه می روم تا فراموش کنم
راه می روم
می گریزم
دور می شوم
دوست ام دیگر برنمی گردد
ادامه شعر

شل سیلور استاین

تو هرگز دوستم نداشتی

اولین بار
که بخواهم بگویم دوستت دارم، خیلی سخت است
تب می‌کنم، عرق می‌کنم، می‌لرزم جان می‌دهم
هزار بار
می‌میرم و زنده می‌شوم پیش چشمهای تو
تا بگویم دوستت دارم
اولین بار
که بخواهم بگویم دوستت دارم، خیلی سخت است
امّا
آخرین بار آن از همیشه سخت‌تر است
و امروز می‌خواهم برای آخرین بار بگویم دوستت دارم
و بعد راهم را بگیرم و بروم
چون تازه فهمیدم
تو هرگز دوستم نداشتی

اکولالیا | #شل_سیلور_استاین

شل سیلور استاین

من هم همینطور

پسربچه گفت:
بعضی وقت‌ها قاشق از دستم می‌افته
پیرمرد گفت:
من هم همینطور
پسربچه زیر لب گفت:
من شلوارم خیس می‌کنم
پیرمرد خندید
من هم همینطور
پسربچه گفت:
من خیلی گریه می‌کنم
پیرمرد سر تکان داد
من هم همینطور
پسر بچه گفت:
بدتر از همه، آدم بزرگ‌ها به من توجه نمی‌کنن
این را گفت و گرمای دست چروک خورده پیر را حس کرد
پیرمرد گفت:
می‌فهمم

اکولالیا | #شل_سیلور_استاین

شل سیلور استاین

آخه‌ من زشت‌ترین مرد تموم‌ شهرم‌

همیشه‌ مردای‌ خوش‌تیپ‌، دخترای‌ خوشگل‌ گیر میارن‌
مردای‌ با کلّه‌ و زبون‌دارم‌ بی‌کار نمی‌مونن‌
امّا من‌ همون‌ یه‌ باری‌ام‌ که‌ بختم‌ وا شد
طرف‌ از رو دلسوزی‌ راضی‌ شد
آخه‌ من‌ زشت‌ترین‌ مرد تموم‌ شهرم‌

با ماشین‌ گرونم‌ تو میدونا چرخ‌ می‌زنم‌،
سیگارام‌ با یه‌ صد دلاری‌ روشن‌ می‌کنم‌،
امّا هنوز… می‌فهمی‌ که‌؟ می‌فهمی‌ چی‌ می‌خوام‌ بگم‌؟
واسه‌ زشت‌ترین‌ مرد شهر اوضاع‌ عوض‌ نمی‌شه‌

در خونه‌م‌ یه‌ یادداشت‌ دیدم‌ که‌ روش‌ نوشته‌ بود:
این‌ بچّه‌ی‌ خوشگل‌ یازده‌ پوند وزنشه‌
ورش‌ دار بزرگش‌ کن‌،
ولی‌ نذار چشمش‌ به‌ صورتت‌ بی‌افته‌
ادامه شعر

شل سیلور استاین

به‌ برگشتن‌ فکر می‌کنم‌

آخرین‌ روزی‌ که‌ تو این‌ شهر لجن‌ از خواب‌ پامی‌شم‌
پی‌ خورشید می‌گردم‌
آسمون‌خراشا آسمون‌ِ این‌ خراب‌ شده‌ ر گرفتن‌!
آخرین‌ روزی‌ که‌ صورتم‌ تو این‌ آب‌ لجن‌ می‌شورم‌
ریش‌ کسی‌ می‌زنم‌ که‌ دیگه‌ نمی‌شناسمش‌
تو راه‌رو موشا جولون‌ می‌دن‌
دماغم‌ بهم‌ می‌گه‌ آشغالا دارن‌ تو کوچه‌ می‌گندن‌
از طبقه‌ی‌ پایین‌ صدای‌ زرزره‌ بچّه‌ میاد!
آخرین‌ روزی‌ که‌ این‌ صدا به‌ گوشم‌ می‌خوره‌
من‌ برمی‌گردم‌ شهر خودمون‌
آخرین‌ روزی‌ که‌ تو این‌ هوای‌ سربی‌ نفس‌ می‌کشم‌
از ترافیک‌ ذلّه‌ می‌شم‌
دنیا رُ خاکستری‌ می‌بینم‌
آخرین‌ روزی‌ که‌ قهوه‌م‌ وایستاده‌ می‌خورم‌
به‌ آدمای‌ غریبه‌یی‌ که‌ دارن‌ می‌رن‌ سر کار
لبخند می‌زنم‌
این‌ شهر لعنتی‌ هیچّی‌ بهم‌ نداده‌!
خسته‌ام‌
ادامه شعر

شل سیلور استاین

دوباره‌ شروع‌ کن‌

تنهایی‌؟
خب‌ بپر برو سراغ‌ تلفن‌
حالا به‌ چن‌تا شماره‌ فکر کن‌،
از یک‌ تا نه‌!
خوبه‌!
حالا یکی‌ یکی‌ اون‌ شماره‌ها رُ بگیر
تو داری‌ به‌ یکی‌ زنگ‌ می‌زنی‌
صبر کن‌ طرف‌ گوشی‌ برداره‌،
بعدش‌
زود گوشی‌ بذار سر جاش‌
چند دقیقه‌ بشین‌
یه‌ لب‌خند بزن‌
دوباره‌ شروع‌ کن‌

اکولالیا | #شل_سیلور_استاین

شل سیلور استاین

واسه‌ چی‌ می‌خوای‌ از پیشم‌ بری‌؟

یه‌ هیزم‌ دیگه‌ بذار تو بخاری‌!
نیمرو دُرُس‌ کن‌ُ لوبیا!
برو پنچری‌ِ ماشین‌ُ بگیر!
جورابام‌ُ بشورُ لباسام‌ُ وصله‌ کن‌
اجازه‌ داری‌ پیپم‌ُ پر کنی‌!
بگرد ببین‌ دمپاییام‌ کجاس‌!
قهوه‌ برام‌ دم‌ کن‌!
یه‌ هیزم‌ دیگه‌ بذار تو بخاری‌
بعد بیا بشین‌ این‌جا و برام‌ بگو
واسه‌ چی‌ می‌خوای‌ از پیشم‌ بری‌؟

دِ مگه‌ بهت‌ نگفتم‌ ماشین‌ دُرُس‌ بشور؟
بپا! داری‌ چاق‌ می‌شی‌!
مگه‌ نگفتم‌ آخرش‌ یه‌ روز می‌برمت‌ ماهی‌گیری‌؟
هیچ‌ مردی‌ قد من‌ نمی‌تونه‌ یه‌ زن‌ُ دوس‌ داشته‌ باشه‌
مگه‌ من‌ هوای‌ خواهر کوچیکت‌ُ ندارم‌؟
مگه‌ هر شب‌ با ماشین‌ نمی‌برمش‌ گردش‌؟
بیا پیش‌ پام‌ بشین‌!
وقتی‌ خوش‌اخلاقی‌ بیش‌تر دوست‌ دارم‌
خوب‌ نیس‌ زنا دعوا کنن‌
پس‌ دیگه‌ دَس‌ دَس‌ نکن‌

یه‌ هیزم‌ دیگه‌ بذار تو بخاری‌
نیمرو دُرُس‌ کن‌ُ لوبیا
برو پنچری‌ی‌ِ ماشین‌ُ بگیر
جورابام‌ُ بشورُ لباسام‌ُ وصله‌ کن‌
اجازه‌ داری‌ پیپم‌ُ پر کنی‌
بگرد ببین‌ دمپاییام‌ کجاس‌
قهوه‌ برام‌ دم‌ کن‌
یه‌ هیزم‌ دیگه‌ بذار تو بخاری‌،
بعد بیا بشین‌ این‌جا وُ برام‌ بگو
واسه‌ چی‌ می‌خوای‌ از پیشم‌ بری‌؟

اکولالیا | #شل_سیلور_استاین

Olderposts Newerposts

کپی رایت © 2024 اِکولالیا – آرشیو شعر جهان

طراحی توسط Anders Norenبالا ↑

×