ﻣﻦ ﻫﻨوز
ﮔﺎﻫﯽ
ﯾﻮﺍﺷﮑﯽ ﺧﻮﺍﺏ ﺗﻮ ﺭﺍ ﻣﯽ ﺑﯿﻨﻢ
ﯾﻮﺍﺷﮑﯽ ﻧﮕﺎﻫﺖ ﻣﯽ ﮐﻨﻢ
ﺻﺪﺍﯾﺖ ﻣﯽ ﮐﻨﻢ
ﺑﯿﻦ ﺧﻮﺩﻣﺎﻥ ﺑﺎﺷﺪ
ﺍﻣﺎ ﻣﻦ ﻫﻨﻮﺯ
ﺗﻮ ﺭﺍ
ﯾﻮﺍﺷﮑﯽ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻡ
ادامه شعر
ﻣﻦ ﻫﻨوز
ﮔﺎﻫﯽ
ﯾﻮﺍﺷﮑﯽ ﺧﻮﺍﺏ ﺗﻮ ﺭﺍ ﻣﯽ ﺑﯿﻨﻢ
ﯾﻮﺍﺷﮑﯽ ﻧﮕﺎﻫﺖ ﻣﯽ ﮐﻨﻢ
ﺻﺪﺍﯾﺖ ﻣﯽ ﮐﻨﻢ
ﺑﯿﻦ ﺧﻮﺩﻣﺎﻥ ﺑﺎﺷﺪ
ﺍﻣﺎ ﻣﻦ ﻫﻨﻮﺯ
ﺗﻮ ﺭﺍ
ﯾﻮﺍﺷﮑﯽ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻡ
ادامه شعر
آنقدر بر شیشه های بخار گرفته شهر
حرف اول نام تو را نوشته ام
دیگر مردم شهر می دانند
نام زیبای تو با کدام حرف شروع می شود
ادامه شعر
یک زن
اگر بخواهد
حتی می تواند با صدایش
تو را در آغوش بگیرد
اکولالیا | #ایلهان_برک
ترجمه از #سیامک_تقی_زاده
اگر یک نفر
هر آنچه که
از درونش برمی آید را بنویسد
بی شک از درون او
کسی رفته است
اکولالیا | #ایلهان_برک
ترجمه از #سیامک_تقی_زاده
باور کن
تو را پنهان خواهم کرد
در آنچه که نوشتهام
در نقاشیها و آوازها و آنچه که میگویم
تو خواهی ماند
و کسی نه خواهد دید
و نه خواهد فهمید زیستن ات را در چشمانم
خواهی دید و خواهی شنید
گرمای تابناک عشق را
خواهی خفت و برخواهی خاست
روزهای پیش رو را خواهی دید
که نخواهند بود
چون روزهای گذشته
آنطور که زیسته بودی
در افکارت غرق خواهی گشت
ادامه شعر
گفته بودم
فراموشی زمان می خواهد
اشتباه بود
فراموشی زمان نمی خواهد
فراموشی دل می خواست
که آن هم پیش تو ماند
روزهایی که
سودای عشق
در سر داشتم
عادت به نوشتن شعر
نداشتم
با این حال
زیباترین شعرم را
روزی نوشتم
که عاشق اش بودم
ادامه شعر
منتظر آمدن همه نباش
یک نفر
هیچ وقت نمیآید
اکولالیا | #اوزدمیر_آصف
ترجمه از #سیامک_تقی_زاده
از دور تو را دوست می دارم
بدون بوی تو
بدون در آغوش کشیدنت
بدون لمس کردن صورتت
تنها دوستت میدارم
چنان از دور دوستت میدارم که
دستانت را نگرفته
قلبت را تصاحب نکرده
از چشمانت پریشان پریشان نرفته
به عشقهای سه روزه بگو
سرسری نیست، به سان آدم دوستت میدارم
ادامه شعر
بعضی انسان ها
به عده ی دیگر از انسان ها
انسان های دیگری را یادآور می شوند
آنها که به یاد آورده اند ، غمگین اند
آنها که یادآور شده اند ، بی خبر
آنهایی هم که در یاد آمده اند
به احتمال زیاد در شهری دور
هیچ چیز را به یاد نمی آورند
ادامه شعر
کپی رایت © 2025 اِکولالیا – آرشیو شعر جهان
طراحی توسط Anders Noren — بالا ↑