اِکولالیا - آرشیو شعر جهان

لیست شاعران

دسته بندی اشعار شاعران ترکیه (صفحه 4 از 20)

احمد ارهان

مادر، من آمدم

مادر، من آمدم
با سراپایی آشفته از غبار راه‌های دراز
تار و پود آن پیراهن طرح دار سبز رنگ که برایم بافتی
خیلی وقت پیش از هم گسسته است

مادر، من آمدم
خسته از سر هر جاده با خودم روبرو شدن

آدمی همیشه تلخ،همیشه مست و لرزان
که شعرها را به جان هم می‌اندازد

ادامه شعر

اورهان ولی

اگر گریه کنم

‍ اگر گریه کنم صدایم را از مصرع‌هایم خواهید شنید؟
اشک‌هایم را با دستانتان می‌توانید لمس کنید؟
نمی‌دانستم کلمات زیبای ترانه‌ها
این قدر بی‌کفایت‌اند
می‌دانم پیش از مبتلا شدن به درد
جایی هست
که بیان هرچیزی آنجا ممکن است
کاملا نزدیک می‌شوم
می‌شنوم
اما توان بیان ندارم…

اورهان ولی

این هوا

چنین هوای خوبی مرا بر باد داد
در چنین هوایی از شغلم در اداره اوقاف
استعفا دادم
درچنین هوایی به توتون خو کردم
در چنین هوایی عاشق شدم
خرید نان و نمک برای خانه را
در چنین هوایی فراموش کردم
بیماری شعر سرودنم
در چنین هوایی عود کرد
چنین هوای خوبی مرا بر باد داد…

امید یاشار اوغوزجان

مرا فراموش نکن

روزی فرا می رسد که انسان
دوست داشتنی ترین خاطراتش را نیز
فراموش می کند
لااقل تو هرشب
وقتی که ساعت با صدای خسته اش
دوازده را می نوازد
مرا فراموش نکن

چرا که من هر شب در آن ساعت
تو را زندگی می کنم،تو را به یاد می آورم
در خیالم پریشان قدم می زنم
تو هم آنجا که تاریکی سکوت می کند
مرا فراموش نکن

ادامه شعر

ناظم حکمت

چشم هایت

چشم هایت
چشم هایت, چشم هایت
چه در زندان
چه در مریض خانه
به دیدارم بیا
چشم هایت,
سرشار از آفتاب اند
آن سان که کشتزاران آنتالیا
در صبحگاهان اواخر ماه می.

چشم هایت
چشم هایت, چشم هایت
در برابرم بارها باریدند
خالی شدند
چون چشم های درشت آن کودک شش ماهه
اما یک روز هم بی آفتاب نماندند

ادامه شعر

اوزدمیر آصف

شهری که در آن زندگی می‌کنی

برای من باز بگذار،
درهای شهری را
که در آن زندگی می‌کنی
چیزهایی که
برای تو خواهم گفت،
تنها با سخن گفتن از آنها
به اتمام نمی‌رسد

سال‌هاست از زندگی من،
لحظه‌هایی را دزدیده‌ای
که تمام‌شان
با نام تو یکی شده بودند

ادامه شعر

آتیلا ایلهان

تو اگر هنوز استانبولی

تو اگر هنوز استانبولی
و من اشتباه نمی‌کنم
زیر بغل
کتابی قدیمی دارم
که برای ماهی گیران سیسیل و کارگران مارسی خواهم خواند

تو اگر هنوز استانبولی
و من هنوز گول نامردان گل به سینه را نمی‌خورم
باز هم گوش به فرمان توام

ادامه شعر

آتیلا ایلهان

وگرنه باران مرا با خود خواهد برد


دستم را بگیر، وگرنه خواهم افتاد
وگرنه ستاره‌ها
یکی‌یکی سقوط خواهند کرد
اگر شاعرم، اگر مرا می‌شناسی
پس می دانی که از باران می‌ترسم

اگر چشم هایم را به یاد می‌آوری
دستم را بگیر، وگرنه خواهم افتاد
وگرنه، باران مرا با خود خواهد برد

شبانه، صدایی اگر شنیدی
این منم که سرآسیمه
از باران می‌گریزم

ادامه شعر

جمال ثریا

شهری که تو هستی

استانبول،
شهری که هم تو هستی
هم من
ولی ما نیستیم

ناظم حکمت

برای خود و مردمی که دوستشان می‌دارم

درختان گوجه
شکوفه پوشند
اول،هلوی وحشی به شکوفه می‌نشیند
بعد گوجه.

عشق من
بنشینیم زانو به زانو
روی چمن
هوا خوشگوار است و روشن
-اما هنوز گرم نیست-
بادام‌ها سبزند و کُرک‌دار
نرمِ نرم
سرخوشم
چرا که هنوز زنده‌ایم
شاید پیشتر از این‌ها می‌مردیم

ادامه شعر
Olderposts Newerposts

کپی رایت © 2024 اِکولالیا – آرشیو شعر جهان

طراحی توسط Anders Norenبالا ↑

×