اِکولالیا - آرشیو شعر جهان

لیست شاعران

نتلایج جستجو برای "حافظ" (صفحه 3 از 6)

سیلویا پلات

صدای سه زن

صدای اول:
سستم مثل دنیا،
بیمار بیمار؛
در گذر از میانه لحظاتم
نگاهم می کنند با نگرانی
خورشیدها و ستارگان؛
اما ماه
با توجه ای خاص تر
می گذرد و باز می گذرد،
رخشنده، بسان پرستاری؛
غمگین است آیا
برای آنچه رخ خواهد داد؟
گمان نکنم!
او مبهوت این باروری است،
همین!
آنگاه که دست از کار می کشم
ادامه شعر

ویلیام استفورد

داستان، همه‌اش همین است

در خنکای صبحی برخاستم
بیرون از پنجره خم گشتم
نه ابری، نه بادی
تنها هوایی که عطر گل‌ها را تا چندی نگاه می‌داشت
یک جایی هم کبوترها.
روزگارم را بیشتر در تعلیق، سر کرده‌ام
و باقی عمرم را محکوم گشتم.
خب، می دانی
اینجاست که صلح، مفهوم خود را بیشتر باز می‌یابد
بگذار که سطل حافظه
فرو افتد در چاه
ادامه شعر

احمدرضا احمدی

چهره‌ام را در آینه دفن می‌کنم

عاشقان به طعنه
روز جمعه را صدا می‌کنند
صدای عاشقان را می‌شنوم
در انتهای کوچه‌ی بن‌بست
به عاشقان می‌رسم
مهمانان در هنگام خداحافظی
می گویند : عاشقان در یک غروب آدینه
به خواب رفتند
هنوز کسی آن ها را
ادامه شعر

بیوگرافی دنیس بروتوس

دنیس بروتوس، شاعر معاصر آفریقایی از اهالی کشور آفریقای جنوبی در سال ۱۹۲۹ زاده شد.وی منشی کمیتیه المپیک غیر نژادپرستان آفریقای جنوبی بود و سال‌ها در لندن به حال تبعید زندگی کرده است.مبارزات بیست ساله او با نظام حاکم بر میهنش بارها او را روانه‌ی دخمه‌های ساروج و آپارتاید کرده است و سال‌ها او را دور از مردمی که به خاطرشان سخن می‌گوید در تبعیدگاه گذاشته است.

ادامه شعر

سید علی صالحی

همگان به جستجوی خانه می‌گردند

ری‌را …!
همگان به جستجوی خانه می‌گردند،
من کوچه‌ی خلوتی را می‌خواهم
بی ‌انتها برای رفتن
بی ‌واژه برای سرودن

و یادهای سالی غریب
که از درخت گفتن
هزار بوسه‌ی پاسخ می‌طلبید!
ادامه شعر

اوزدمیر آصف

دیگر همانند گذشته دلتنگ ات نمی شوم

دیگر همانند گذشته دلتنگ ات نمی شوم
حتی دیگر گاه به گاه گریه هم نمی کنم
در تمام جملاتی که نام تو در آنها جاری ست ، چشمانم پُر نمی شود
تقویم روزهای نیامدنت را هم دور انداخته ام
کمی خسته ام ، کمی شکسته
کمی هم نبودنت مرا تیره کرده است
اینکه چطور دوباره خوب خواهم شد را هنوز یاد نگرفته ام
تنها خوبم هایی روی زبانم چسبانده ام
مضطربم
فراموش کردن تو علیرغم اینکه میلیونها بار به حافظه ام سر می زنم
و نمی توانم چهره ات را به خاطر بیاورم ، من را می ترساند
ادامه شعر

نزار قبانی

چشمان تو

چشمان تو چون شب بارانی
کشتی‌های من غرقه در آن
نوشته هایم در آن از خاطر رفته‌اند
آیینه‌ها حافظه ندارند

اکولالیا | #نزار_قبانی

جبران خلیل جبران

کلمات من چیزی نیست جز افکار تو در صدا

دوست من
آنچه می‌نمایم نیستم
آنچه هست لباسی است که به تن می‌کنم
لباسی که به دقت بافته شده تا مرا از سوالات تو
و تو را از کوتاهی و اهمال من محافظت کند
دوست من
آن “من دیگر” در خانه‌ای از سکوت زندگی می‌کند و
همانجا برای همیشه باقی خواهد ماند
غیر قابل درک و دست نیافتنی
نه نمی‌خواهم آنچه می‌گویم باور کنی و نه به آنچه انجام می‌دهم اعتماد
چرا که کلمات من چیزی نیست جز افکار تو در صدا
و رفتار من نیز چیزی نیست الا آرزوهای تو در عمل
ادامه شعر

شل سیلور استاین

بالاخره قصه به پایان می رسه

خب ، می بینم که حسابی به خودت می رسی
از خودت مراقبت می کنی
نیازهایت را بر آورده می کنی
خوب گوش می دی یا می خونی ، درباره رژیم غذایی
تغذیه ، خواب و سم زدایی از بدن
همین طور خریدن وسایلی که میگن به درد ورزش می خوره
و گیاهان دارویی برای تجدید قوا ، وقتی که آسیب می بینی
صابون هایی که تن را تمیز می کنن
افشانه هایی که بوی بد را از بین می برن
مایعاتی که اسید ها و حشره کش ها را خنثی می کنن
اضافه وزن مجاز برای افزایش قدرت و اندازه عضلات
زدن آمپولهای ایمنی
و خوردن قرص های نیرو زا
اما یادت باشه که بعد از همه اینها
بالاخره قصه به پایان می رسه …
ادامه شعر

وارسان شایر

هر آن لب که تا کنونش بوسیده ای

هر آن لب که تا کنونش بوسیده ای
هر آن تن که رخت بر کنده ای ،
و بسارده ای
مشق مهیا شدنت برای من بوده است و بس
من از چشیدن طعم آنان که پیش از من آمده اند
در حافظه ی دهانت
غمگین نمی شوم‌
آنها دالانی بوده اند طویل،
دری بوده اند  نیمه گشوده
و چمدانی همچنان روی ریل مانده،
ادامه شعر

Olderposts Newerposts

کپی رایت © 2024 اِکولالیا – آرشیو شعر جهان

طراحی توسط Anders Norenبالا ↑

×