صبح فردا ما قهوه نخواهیم نوشید
و هیچ دسته گلی به میعادگاهمان نخواهد آمد
با اوهام غربت خود به خواب می رویم
هرکداممان
در شب سرما
در بستر خود غرق خواهیم شد
و سپس ؟
سپس
جای بوسه ها برگونه ها خواهد خشکید
و در همآغوشی
عشق بلند بالا انکار خواهد شد
فردا
مهتاب در حوض ایوانهایمان شاخ و برگ در میآورد
و نورش، شال میبافد
برای دختر امواج
ادامه شعر