شبیه عشق یک نازا ، به یک بچه دبستانی
تو را من دوست میدارم،و میدانم که میدانی
شبیه نامه ای بد خط ولی لبریزِ از خواهش
چه خواهش های بیجایی،تو خطم را نمیخوانی
نه من فرهاد مجنونم نه تو شیرینِ لیلاوش
همه وهم اَند و افسانه ، ولی گویا نمیدانی
مرا دیوانه خواندی و به دکتر بردیاَم حتی
دوای من تویی جانم ،چه دارویی؟چه درمانی؟
ادامه شعر