ما شکیبا بودیم
و این است آن کلامی که ما را به تمامی
وصف میتواند کرد
ما شکیبا بودیم.
به شکیبایی بشکهیی بر گذرگاهه نهاده؛
که نظاره میکند با سکوتی دردانگیز
خالی شدن سطلهای زباله را در انبارهی خویش
و انباشته شدن را
از انگیزههای مبتذل شادی گربگان و سگان بیصاحب کوی،
و پوزهی رهگذران را
که چون از کنارش میگذرند
به شتاب
در دستمالهایی از درون و برونِ بشکه پلشتتر
پنهان میشود
ادامه شعر