سپیدهدم بود
تنها خروسی دید
دختر عاشق روستا را
در کنج کاهدانی
چگونه سر بریدند
این بود که او
به لانهاش برگشت
سکوت کرد و پیمان بست
که دیگر سپیدهدمان نخواند
سپیدهدم بود
تنها خروسی دید
دختر عاشق روستا را
در کنج کاهدانی
چگونه سر بریدند
این بود که او
به لانهاش برگشت
سکوت کرد و پیمان بست
که دیگر سپیدهدمان نخواند
در سرزمین من
روزنامه لال به دنیا میآید
رادیو کر
و تلویزیون کور
و کسانی که طالب سالم زاده شدن این همه باشند را
لال میکنند و میکشند
کر میکنند و میکشند
کور میکنند و میکشند
در سرزمین من
آه سرزمین من
کپی رایت © 2024 اِکولالیا – آرشیو شعر جهان
طراحی توسط Anders Noren — بالا ↑