دختر تیره پوست با چشمانی مهربان
وقتی زمان خنجر زدن میرسد
من عقب نمیکشم
من ملامتت نمیکنم
همانطور که در امتداد ساحل میرانم
همانطور که نخلها در هوا تاب میخورند
نخلهای بیقواره زمخت
در حالیکه زندگی در نمیرسد
در حالیکه مرگ رها نمیکند
من ملامتت نمیکنم
در ازایش
بوسه هایمان را به یاد میآورم
ادامه شعر