اِکولالیا - آرشیو شعر جهان

لیست شاعران

نتلایج جستجو برای "امید آدینه"

برتولت برشت

نشاطِ کودکان از لَمسِ فَریاد است

برخیزید :
ای زَنانِ مَغموم در آشپزخانه ها
آی مَردانِ ماسیده بر چَرخْ دَنده و آجُر
برخیزید :
تا رَنگینْ کمان را
کودکان به کلاسِ دَرس ،
بیاورند
آن گاه
مُعَلّمان !
از لطافتِ شَبنَم و مَکتَبِ گُل
جُغرافیا ،
و تاریخ
خواهند ساخت
برخیزید :
ای پسرانِ نوبالغ در انتظارِ یک جَنگِ بی حاصل
آی دُخترانِ پَلاسیده در اُتاقَک هایِ شَهوانی
برخیزید :
تا کودکانِ نُطفهْ بَسته از فَقر
آدابِ دَریا را با حوضِ میدانْ چه ،
تَصوّر نکنند
اگر…

ادامه شعر

ولادیمیر مایاکوفسکی

خیالْ بافی نکن

خیالْ بافی نکن
مگر نمی بینی ؟
دهقان و بَرزگر
در ازدحامِ پنبه ،
و آهن
گُم گشته اَند … دود شده اَند
هیاهویی ،
جُز لغزشِ خورشید بر چهره ها
نیست
کارخانه ها :
با سوگند به حقوقِ بَشر
تقویمِ شقاوت و حیله اَند
بِیرَقِ وحشت
بر انبوهِ سیّاره ها ،
و هر کشور
می غُرّد
کسی شبیهِ یک نویسنده
آری !
یک موسیقیْ دان
که چندان نمی شناسم اَش
از هراسِ گلوله و زندان
به خیابان نمی آید

ادامه شعر

پل الوار

به نامِ صُلح

به نامِ صُلح
به نامِ حدیثِ غم بر الیافِ شاخه‌ها و آیینِ جوانه‌ها
به نامِ آزادی
به نامِ زلالِ اندیشه در رنگینْ کمانِ بشر
به نامِ آنانی که:
نمک فرسودهِ‌شان می‌کند
و نمک،
همان اشکْ‌هاشان است
به نامِ رفیق
به نامِ زنانِ بی‌وطن بر فلاتِ بی‌نشانِ تبعید
به نامِ مردانِ آونگْ شده بر خاطراتِ گنگِ زندان
به نامِ یارانِ لالهْ‌گون در انعکاسِ رعشه و
بر احکامِ شومِ وحشت

ادامه شعر

برتولت برشت

اتحاد

دولت ها
بر آماجِ هر خیابان ،
بالغ می شوند
ژنرال ها به نامِ حقوقِ بَشر ،
شیپور می کِشند
امّا تو با گندُمَکِ واژهْ پوش !
و من با دقایق
مُتّحد شدیم :
تا هرگز از مرگ
نَهراسیم …

آدونیس

خانه‌ای بر بسترِ نور و صدا

اگر از اعماقِ پرسش‌ها و ابعادِ خویشتن
بیرون شوم
اگر از حوادث و کلمات و دقایق
عبور کنم
شاید به کومه‌هایِ بوسه و
کتیبه‌هایِ عریانی،
یا به خانه‌ای بر بسترِ نور و صدا برسم
آن‌جا که:
پنجره‌ها و ریشه‌ها
به تبعید نمی‌روند
و هرگز!
از اسارتِ ماهی و کودک در حوضِ نقاشی و شهرِ قصه
خبری نیست

ادامه شعر

محمود درویش

آه نگهبانان خسته نیستید

آی نگهبان ها
وقتِ ارغوان است
خسته نیستید از جستجوی عطر و نور
در سفره های ما
آی جمجمه های رسالتْ پیشه
هنگامه یِ طنینِ نوازش هاست  
خسته نیستید از توقیفِ بوسه و گل های سرخ
آخ…
نفرینِ تان باد ای جلادانِ متروکْ سرشت

ترجمه ای دیگر از این شعر

آه،نگهبانان،
خسته نیستید آیا؟
از جست‌و‌جوی نور
در نمکزار ما

خسته نیستید آیا؟
از جست‌وجوی آتش گل سرخ
در زخم‌های ما

آه، نگهبانان،
خسته نیستید آیا؟

 

کپی رایت © 2024 اِکولالیا – آرشیو شعر جهان

طراحی توسط Anders Norenبالا ↑

×