خانه در سکوت میشود به ناگاه
آخرین برگ شقایق فرو میریزد.
سرم گیج میرود،
و تاریکی زود هنگامی بر سرم آوار می شود.
در محکم بسته است،
شب تاریک است و باد آرام.
کجاست شادی، کجاست مهربانی، ؟
کجایی همسر نازکاندیش کن؟
انگشتر پنهان پیدا نشد؟
در انتظارت هستم، چندین روز است،
چون موجودی در بند
با ترانهای که در قلبم خاموش میشود.