اِکولالیا - آرشیو شعر جهان

لیست شاعران

نویسنده: ادمین (صفحه 72 از 188)

آیتن موتلو

نوازندگان بازنده‌ی ناپیدا

نوازندگان بازنده ء ناپیدا
یک به یک، نابهنگام، همگی سر می رسند
در شعاع شمع هایی که دیگر فرو خفتند
عده ای به اتفاق مرگ، جان دارند
عده ای نیز جان باخته اند، در حالیکه هنوز جان داشتند
شمشیرهایشان را در باران برآهیختند
به شمار خاطراتی افزودند
که از ذهنم پاک شده اند
از نزیستن سیر شده اند
درهایی که با دست هایی همه خجل
دارند بسته می شوند ؛

آیا بی پروا بودم، حیرانم
شیفته و کم مایه و نادان و ناتمام بودم
بدون همراهی من، با خویشتنم یکی بودم
کولی ها، از جایگاه زباله ها
دارند قطره های باران را جمع می کنند
و چگونه می شود که دستهاشان بوی مزارع زعفران می دهد؟
ادامه شعر

ویلیام باتلر ییتس

از شاعر به دلدارش

من بر تو می‌آرم با دستانی سپاس گذار
دفترهای خویش را ز رویاهای بیشمار،
زنی سپید کین شور را خسته ست
همچون شنهای خاکستری که خسته‌اند از موج‌زار،
و بادلی که کهنه تر از آفریده ست.
کین آتش بی‌رنگ زمان بسوخت:
زنی سپید و رویاهای بیشمار
من بر تو می‌آرم این شور را که دل بدوخت.

اکولالیا | #ویلیام_باتلر_ییتس

عباس کیارستمی

گل های آفتابگردان

گل های آفتابگردان
سرافکنده نجوا می‌کنند
در پنجمین روز ابری

اکولالیا | #عباس_کیارستمی

پل الوار

دلم سخت معجزه می‌خواهد

من اینجا
دلم سخت معجزه می‌خواهد و
تو انگار
معجزه‌هایت را
گذاشته‌ای برای روز مبادا.
چشم‌اندازى عریان
که دیرى در آن خواهم زیست
چمنزارانى گسترده دارد
که حرارت تو در آن آرام گیرد
چشمه‌هایى که پستان‌هایت
روز را در آن به درخشش وا می‌دارد
راه‌هایى که دهانت از آن
به دهانى دیگر لبخند می‌زند
بیشه‌هایى که پرندگانش
پلک‌هاى تو را می‌گشایند
ادامه شعر

ویلیام باتلر ییتس

اگر چه در روزهای درخشانت هستی

اگر چه در روزهای درخشانت هستی،
صداهایی در میان جمعیت
و دوستان جدید سرگرم ستودنت،
نامهربان و مغرور نباش،
بلکه به دوستان قدیمی بیشتر از هر چیز دیگری فکر کن:
سیل تلخ زمان برخواهد خاست،
زیباییت نابود می‌شود و از دست می‌رود
برای تمامی چشم‌ها به جز این چشم‌ها.

اکولالیا | #ویلیام_باتلر_ییتس
ترجمه از #فروغ_پرهوده

هرمان هسه

سرود عشق

من گَوزنم تو آهو
پرنده تو و درخت من
تو آفتاب و من برف
تو روز هستی و من رویا

شب‌ها از دهان خفته‌ام
پرنده‌ای طلایی پر می‌کشد به سوی تو
صدایش روشن است
ادامه شعر

ریچارد براتیگان

خاطرات جسی‌جیمز

به خاطر می‌آورم تمامی آن ساعاتی که
مدرسه را خیره به ساعت
در انتظار زنگ تفریح، زنگ ناهار یا زنگ رفتن می‌گذراندم.
در انتظار هر چیز جز مدرسه.
معلمانم چه راحت تاخت و تاز می‌کردنند با جسی‌جیمز
در تمام آن زمان‌هایی که از من دزدیده بودند.

از کتاب دری لولا شده به فراموشی – نشر چشمه

	

ران ویلیس

رد پاهایی بارانی

حالا پیاده رو
خالی ست
نیمکت آشنای پارک
خالی ست
حال آنکه ، تمام شوری که عمری داشتم
رد پاهایی بارانی بود.

ویلیام باتلر ییتس

پوشش شعر من

پوشش شعر من
بر تن شعرم لباسی بافتم
بعد با زردوزی اش آراستم
نقش هایی از اساطیر کهن
روی سر تا پای آن انداختم
عده ای ابله ولی آن جامه را
از تن شعرم برون آورده اند
بعد آن را بر تن خود کرده اند
پیش چشم عالم این نابخردان
شعر را انگار آنها گفته اند
ادامه شعر

مارگوت بیکل

هیچکس نمی‌خواهد تنها باشد

هیچکس نمی‌خواهد تنها باشد
هیچکس نمی‌خواهد گریه کند
بدنم می‌خواهد که تو را در آغوش بگیرد
بسیار بد است که به روحت صدمه می‌زند
زمان گرانبهاست
و به دور دستها می‌لغزد
و در همه‌ی لحظات عمرم در انتظار تو بوده‌ام
هیچکس نمی‌خواهد تنها باشد
پس چرا
چرا اجازه نمی‌دهی عاشقت باشم
می‌توانی صدایم را بشنوی
آوازم را می‌شنوی
این آوازی عاشقانه است
پس قلب تو می‌تواند مرا بیابد
و ناگهان تو
ادامه شعر

Olderposts Newerposts

کپی رایت © 2025 اِکولالیا – آرشیو شعر جهان

طراحی توسط Anders Norenبالا ↑

×